-
قمری کلم !
یکشنبه 1 بهمن 1402 00:58
برخی مَثَل ها فوقالعاده هستند ... یعنی یک فرهنگستان تجربه پای هر کدام از آنها صرف شده است ؛ نه ازاین فرهنگستان های دَرپیتی که پول بگیرند و وقت بگذارند تا مثلا برای کراوات خارجی که در فرهنگ سنتی جامعه جایی نداشت ، معادل فارسی بسازند !!یک فرهنگستان تجربه که اشراف داشته باشد به عمق و سطح زندگی روزمره !! کاشف باشد و نه...
-
اخبار بالادستی !!
شنبه 30 دی 1402 18:41
بعد از فاجعه فوتبالی دیروز که برای هزار سال آینده شرمساری اش برای تیم بی فروغ و پرستاره (!) باقی خواهد ماند و نتیجه ای که قلعه نوعی را با خاک یکسان کرد ... امروز اولین خبر روی آنتن فضای مجازی و برخی پیامک ها ، خبر درگذشت استاندار آذربایجانشرقی بود !؟ تقریبا از وقتی غائله ی مشروطه در ایران آغاز شد و کم کم نظام حکمرانی...
-
حیف نون ها !!؟
شنبه 30 دی 1402 08:52
کار درست برای خودش یک مقوله است و نتیجه ای که عاید می شود !؟ و خوب بودن یا بد بودن یک مقوله , که جدا حساب می شود ... ممکن است یک نیت پلید خیلی سنجیده و درست عملی گردد !! برای مثال در جریان آن چای دهن سوز(!) که این روزها جزو پرونده های « نامش را نبر !؟ » شده است و خود پرونده و حواشی آن با یک هورت بلند ، بسته شد ... یک...
-
رَحِمِ اجاره ای !!
جمعه 29 دی 1402 11:17
این هم مشغولیت و یا بهتر بگویم یک شِگرد جدید است که راه افتاده است ... کسانی که در شاخه های بالاتر جامعه انسانی نشسته اند و اهدافی دارند که برای ساکنین شاخه های پائین ( مخصوصا برای شاخه های خیلی پائین ! ) نامعلوم می باشد برای اهدافی که درنظر دارند راههایی پیدا می کنند و با تابلوهای فریبنده که آنها را بین دیگران بیخبر...
-
بیکاری یا بیگاری !؟
چهارشنبه 27 دی 1402 09:31
شاید بهترین دستآورد نسل جدید ( جوانان امروزی ) این بوده باشد که 25درصد !! و البته نه بیشتر ، چون اغراق غیرقابل دفاع می شود!؟ دیدگاهشان به تفاوت بین « واژه و دامنه بیکاری » و « واژه و دامنه بیگاری » بهبود یافته است ... و این دستآورد چیز کمی نیست و نسبت به این بازه زمانی ( عصر جدید)ارزشش برابر با اختراع چرخ در چند هزار...
-
جام آسیایی 2024
چهارشنبه 27 دی 1402 08:31
دوره های جهانی و بین قاره ای فوتبال و ایضا المپیک ها و دوره های ورزشی مختلف را جوری تنظیم کرده اند تا بخش بزرگی از رسانه و ذهن مردم بیکار نمانند و دائما درگیر مسایلی از این قبیل باشند و البته این نوع مشغولیت کاذب که پوششی از ورزش دارد به مذاق خیلی ها خوش می آید !؟ و اینکه چه کسانی پرده گردان هستند و چه معامله های...
-
حاج آقا دوم !!
یکشنبه 24 دی 1402 17:36
امروز که از پنجره صبح به شهر و بالای سر شهر نگاه می کردم ، منظره تماما زمستانی بود ... ابرهای سیاه بصورت چندلایه از غرب می آمدند !؟ دو روز که ابر نیامده بود ، همسایه غربی شده بود ابر-دزد !! از قدیم گفته اند :« حساب اموالت را داشته باش ، همسایه را دزد نبین ( ندان ) !! » ولی چه می شود کرد که این قدیمیها کلی فرصت سوزانده...
-
بازخوانی حادثه سبلان ...
شنبه 23 دی 1402 13:14
یک کوهنورد با سابقه و نه باتجربه (!؟) در یک اقدام کمی ناشیانه , هوس صعود زمستانی می کند و دو نفر را هم همراه خود می برد ... این قبیل برنامه های درپیتی از ابتدا وجود داشته و وجود خواهد داشت !!؟ این ادامه همان مرض فرهنگی ماست ... با ملاحظه رانندگی بکنی می گویند ناشی است !؟ با برنامه زندگی بکنی می گویند سوسول است !؟ دز...
-
چه گوارا ....
چهارشنبه 20 دی 1402 11:17
آب را گل نکنیم !! برای ماهیگیری برویم روش های دیگری پیدا بکنیم !؟ آسانترین راه برای رسیدن به هدف ، مطمئنا بهترین راه نخواهد بود ... به عواقب کارهایی که می کنیم فکر کنیم !؟ آب را گل نکنیم در فرودست انگار، کفتری میخورد آب یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید. یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد. آب را گل نکنیم: شاید این...
-
فاصله ها کم شده اند ...
چهارشنبه 20 دی 1402 00:01
چند روز پیش یک استوری زده بودم که غم و شادی گاه چنان پهلو به پهلو می افتند که آدم مجال تعویض لباس مناسب را پیدا نمی کند !؟ دیروز ظهر با دوستی در پیاده رو خوش و بش می کردیم که یکی از قدیمی های محله از کنارمان رد شد و برای او هم دستی تکان دادیم ... و هنوز دور نشده بود که پشت سرش از چهره همیشه خندانش در زمان خوش و بش...
-
و کمی درنگ ...
سهشنبه 19 دی 1402 13:40
دیروز ناهار خانه مادرم بودم ؛ دو روز پیش بادمجان گرفته بودم ؛ سه عدد !! و بانو دیروز آنها را تبدیل به دُلمه کرد ... یکی برای ناهار خودش در سر کار , یکی برای مادرش ، و یکی هم داد ببرم برای نهار مادرم !؟ من جزو آن دسته از مردان این سرزمینم که بادمجان دوست ندارند !؟ ولی خریدنش را دوست دارم ، قلمی اش را می خرم برای تهیه «...
-
و باز حادثه ...
یکشنبه 17 دی 1402 00:15
شامگاه روزی که به برکت بارش برف ، چهره مان خندان شده بود و انگار معوقه های حقوق را یکجا دریافت کرده بودیم (!؟) خبر تکان دهنده ای دریافت شد ... سه نفر از کوهنوردان شهر که برای صعود زمستانی قله سبلان رفته بودند ،در مسیر بازگشت ، بدلیل سرمای فوق العاده زیاد و انحراف از مسیر ، به مشکل خورده دو نفر بانوی همراه دوستم بدلیل...
-
برف آمد ...
شنبه 16 دی 1402 10:07
برف آمد ، نه زیاد و نه کم !؟ اگر دو سانت بیشتر می آمد ، حکم بلا داشت !؟ تلرانس تحمل ما تنگ و آرزوهایمان دور و دراز است !؟ همان بین سه تا هشت سانت برف از سرمان زیادی است !؟ برف آمد و آسمان دودآلود را تمیز و صاف کرد ... و باز آبی آسمان دفتر زندگی مان را خوشگرنگ کرد !؟ برف آمد و مدرسه ها را تعطیل کرد ؛ البته بجای واژه...
-
یک دهه نودی !؟
پنجشنبه 14 دی 1402 17:37
پدر یکی از دوستان فوت شده بود و باید می رفتیم سر خاک برای تشییع و تدفین ، البته از دوستان برادربانو بودند و در این چندسال چندبار حشر و نشر داشتیم !؟ بانو صبح رفته بود سر کار و نوراخانیم با من در خانه بودیم تا از سر کار بیایند و باتفاق هم برویم ... توی راه نوراخانیم هی از مادرش می پرسید کجا می رویم و مادرش ، مادرانه !...
-
کرمان
پنجشنبه 14 دی 1402 01:24
و امروز ، از قالی کرمان ، خون می چکید !!
-
ادب ، مرد و زن ندارد !
پنجشنبه 14 دی 1402 01:19
توی راه خانه بودم و دستانم تقریبا پر ... امروز را مثلا لطف کرده بودند و مسیر BRT و مترو را رایگان کرده بودند !؟ امروز سه بار سوار اتوبوس شدم و یکبار سوار مترو ... در مترو موردی نبود !؟ چون کمترین دخالت سلیقه و دخالت روانی انسان را دارد و دلیلش پایبندی و یا همان بهتر که بگوییم بند بودن پای قطار مترو به ریل است !؟ ولی...
-
نورائیات !
سهشنبه 12 دی 1402 22:05
نوراخانیم این روزها ، بعد از مهمانی دورهمی ، که دختردوستم با پدرش مچ می انداخت !؟ ، روزی چندبار با من مچ می اندازد و هر بار قبل و بعد مسابقه کلی کری می خواند !؟ امروز بعد از برد کذایی ، داشت دور اتاقش می چرخید و منم منم می گفت و سر آخر گفت :« بابا ... دیدی چطور دست تو را خواباندم !؟ » گفتم :« تنها دستی که همیشه می...
-
مازوت !
سهشنبه 12 دی 1402 08:35
من از مردمانی که سیگار می کشند و از آلودگی هوا شکایت دارند ، گله مندم !!
-
یک گام دیگر ...
دوشنبه 11 دی 1402 09:43
دیروز یکی از آشنایان کوچه و بازار ، دختری که مدتی بعنوان فروشنده در انتشاراتی آمده بود و بیش از یک ماه نشد که او را بشناسم !! و سبب گرمی سلام و علیک مان وجود مجسمه یک جغد روی پیشخوان بود و هر صبح که می رسیدم به جغد سلام می دادم و می گفتم : " سلام بر جغد دانا ! " و به لطف انیستا هر از گاهی از فعالیت هایش...
-
تا چه قبول افتد ...
شنبه 9 دی 1402 09:41
کمی بنویسیم ، انشالله یک عنوان مناسب از درون نوشته ها استخراج می کنیم ... جمعه در خانه مادربانو مشغول صبحانه بودیم که مادرم زنگ زد و اعلام « داریخماخ !!» کرد ... کلافگی ، بی حوصله گی ، دلتنگی و از این قبیل موارد ، اجزای تشکیل دهنده حالت داریخماخ ! می باشد ... بعد از صبحانه در حالیکه در خانه کار داشتیم ، رفتیم سراغ...
-
یک صبح جمعه ی شاعرانه ...
جمعه 8 دی 1402 08:49
برگ درختان سبز ( و زرد ) در نظر هوشیار هر ورقش دفتـــــری ست معرفت کــردگار شب به اصرار نوراخانیم در خانه مادربانو ماندیم و طبق معمول صبح کله سحر من بیدار شده بودم ، دقیق یادم نیست ولی خواب معقولی هم می دیدم و راضی بیدار شده بودم ولی منتظر ماندن در رختخواب اصلا به مذاقم خوش نمی آمد ... کمی وقت تلف کردم و انیستا چک...
-
تاریخ یا خاطره !؟
جمعه 8 دی 1402 07:03
ما یک عبارتی به کار می بریم با عنوان :« دونیانین قویروقی اوزون دی !؟ » ( دم دنیا دراز است !؟ و اشاره دارد به بازی ها و اتفاقات غیرقابل پیش بینی زندگی و این دم ، تقریبا همان نقش کارمای هندی ها را بازی می کند !؟ دیروز سر راهم ، مسیرم را کج کردم و رفتم سری به دوستی بزنم ... چند وقتی بود هوس دیدنش را داشتم و بالاخره رفتم...
-
بلیط بخت آزمایی !
پنجشنبه 7 دی 1402 17:01
ما از کودکی در اینجا و آنجای زندگی مان حکایت ها ، مثل ها و داستانهای زیادی می شنویم که شاید اصل داستان را فراموش کرده باشیم ولی بار آموزشی و تربیتی آن را ، به غلط یا به درست ، در زندگی روزمره و شخصیتمان همراه داریم ... « دعوا سر لحاف ملا بود !» همیشه در خانه ما بود و بنوعی به مسایل مختلف ربط داده می شد !! و اما داستان...
-
ریخت و پاش ...
چهارشنبه 6 دی 1402 07:42
ریخت و پاش در زندگی روزمره ما ایرانی ها ، یک الگوی فرهنگی شده است و بوسیله آن خودمان را تعریف می کنیم ... البته ریشه بدمصرفی و اسراف آنقدر در زندگی ما گسترده شده است که فقط مواردی با ابعاد بالا را می بینیم و شاید پنجاه درصدش برایمان عادی بوده باشد !! مرحوم دایی جان سوئدنشین ، در بکی از سفرهایش به ایران ، در مورد فرق...
-
وبلاگ 1401
سهشنبه 5 دی 1402 11:09
و امروز مطالب وبلاگ در سال 1401 را در ورد ریختم تا در فرصتی که زمان زیادی نیاز ندارد ، آنها را برای پرینت گرفتن و دادن برای صحافی آماده بکنم ... جالب اینکه با چند نوبت اصلاح غلط های تایپی در زمان انتشار پست ، در زمان انتقال به برنامه ورد باز هم مواردی از اشتباهات تایپی به چشمم می خورند و دوباره اصلاح می کنم !
-
وبلاگ ۱۴۰۰
دوشنبه 4 دی 1402 16:28
امروز فرصت ناخواسته ای پیش آمد و من که منتظر در پشت کامپیوتر نشسته بودم ، کاری کردم که دو سال است نیمه تمام مانده بود !! مطالب وبلاگ ، مربوط به ۱۴۰۰ را در ورد منتقل کرده و آماده سازی برای پرینت و مجلد کردن مطالب را تا ۹۰ درصد پیش بردم !؟ جالبترین قسمت کار مطالعه ی ضمنی برخی مطالب بود ... تا سه ماهه اول سال ، حرفهایی...
-
نمی بارد ...
یکشنبه 3 دی 1402 23:59
دو روزی که گذشت ، آسمان هی از ابرهای سیاه پر و خالی شد !! در پشت کوههای چشم اندازم ، اوقات ابرها تلخ تر بود ، ولی بجز چند قطره ای که آبروی برف پاک کن های خراب را برد !؟ بارانی نداشتیم !؟ خیلی وقت است که دلمان شرشر باران می خواهد و راه افتادن آب از ناودان ها و پر شدن سطح خیابان ها از آب و کنار دیوار ایستادن ، تا بارش...
-
توهم دانایی !؟
شنبه 2 دی 1402 09:02
صبح رفته بودم نان تازه بگیرم، توی نانوایی یک موج عجیبی از دانش پدید آمده بود که مطمئنا در فضای دانشگاه از این امواج پیدا نمی شود !؟ یک نفر با باور کامل داشت از بارورسازی ابرها حرف می زد !؟ ( موردی که اخیرا در اینترنت پخش شده و با نشان دادن عکس هایی آن سوی مرز و این سوی مرز ایران و ترکیه ، تفاوت بارش برف را نشان می دهد...
-
و شبی که گذشت ...
جمعه 1 دی 1402 08:35
دیشب مهمان خانه عموی بانو بودیم ، یک دورهمی خیلی خودمانی و ساده ... این روزها ساده بودن سخت تر شده است !؟ کمی نشستیم و کفتیم و خندیدیم ... البته گاهی بحث را به حاشیه می بردند که سهم دولت از نفرین و توهین خالی نماند ولی زود بحث بیخود (!؟) سرهم می آمد !؟ تنوع خوردنی ها (!؟) در شب یلدا و تعدد چایی (!؟) از دغدغه های یک...
-
چیلله گئجه سی !
پنجشنبه 30 آذر 1402 18:09
آخر پائیز شد ، فصل زمستان رسید !! امروز سی آذر ، پایان فصلی و آغاز فصلی دیگر است ... در زندگی صنعتی و بقولی مدرن امروزی حس کردن فصل ها آنچنان که در قدیم بود ، نیست !؟ تغییرات فصلی بیشتر با تغییرات دما محسوس هست !! خیلی سالها قبل ، که نه اینهمه ماشین بود و نه اینهمه خانه خوب و سفت و محکم ، با سرد شدن هوا شکل و فرم لباس...