یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

آیا وکیلم !؟ ... خیر ... مبارکه !!


عنوانی که نوشتم یکی از بهترین نمونه ها برای نشان دادن مشارکت مردم ، روح دموکراسی ، اخلاق اجتماعی ، مدیریت باتدبیر ، رعایت حق الناس و ... می باشد !!!!

 

ادامه مطلب ...

قرص معرفت !!

 

سالهای خیلی دور یکی از فامیل های فامیل دورمان (!!) که هیچ نسبت ژنتیکی باهم نداشتیم ... پسرخاله نوه ی عمه ی مادرم (!) ... در تبریز داروسازی قبول شده بود و سفارشاً آمد پیش من و من آن زمان حسابدار بودم در نهضت سوادآموزی !! و خلاصه دوستی ما شروع شد و درِ دانشگاه را خودم یادش دادم و هر از گاهی وقت می گذاشتم تا از تنهایی و خرخوانی دق نکند !!

   ادامه مطلب ...

مشاور خرید !!

 

یکی از فامیل های دور از تهران تماس گرفته بود که باتفاق دوست اش می خواهند بیایند تبریز برای خرید یک دستگاه تولید ماسک !! و ابراز علاقه کرده بود برای همراهی من و تجدید دیدار ... البته از آن فقره ها بود که از قدیم الایام همچنان دوستش داشتم و چند خاطره ی خوب باهم ساخته بودیم !!

   ادامه مطلب ...

چراغ های خاطره !!

 

دیروز عصر باتفاق داشتیم از خیابانی رد می شدیم که دختر جوانی که خیلی چپی لباس پوشیده بود توجهم را جلب کرد ؛ مخصوصا شلوار شش جیب اش !! فکرکردم خواهر چگوارای بزرگ باشد ... بانو یک اصطلاح خارجکی خرجمان کردند که حالا یادم نیست و تقریبا معادل دادویی اش می شود پوشش مخصوص اوقات فراغت !! یعنی لباسی که رسمی نیست و بدلخواه خود فرد است !!

   ادامه مطلب ...

اول اندیشه وانگهی ...

 

در سردر تالار و کتاب خانه قدیم شهر که حالا دیگر کتابخانه مرکزی شهر نیست و برای زدودن قدیمی ها و درست کردن جدیدی ها (!) کتابخانه ی مرکزی را که تنها وسعتش بزرگتر است را برده اند آن سر شهر ساخته اند (!) یک کتیبه بود که نقش چراغ راهنمایی برای سخنرانان داشت : اول اندیشه وانگهی گفتار !!

   ادامه مطلب ...