دیروز روز خوبی بود ولی فرصتی نداشتم تا چیزی یادداشت بکنم ، ولی دو مورد خیلی پررنگ تر بود ، یکی در مورد ناهنجاری بیمه های موجود در کشور که هر از گاهی ( مخصوصا اواخر ماه با بازنشسته شدن برخی از آشناها ) فشار مرا بالا می برد ( البته بعضی از همکارها کلاً فشار بالا تشریف دارند !!) و دیگری ترافیک سنگین و کارشناسی ای درپیتیِ داخل ترافیک ...
ادامه مطلب ...
امروز دوستم که ساکن رشت است ، سر و کله اش پیدا شد ... چهار روز است اینجا دارد می خورد و می خوابد و صدایش درنمی آید !! دیروز تلفنی ردیابی اش کرده بودم ...
ادامه مطلب ...
صبح که بیدار شدم در خانه کسی نبود ، برنامه ی خانه ی ما در روزهای تعطیل مشخص است و تنها بازمانده همیشه من هستم !! تمایلی به خوردن صبحانه نداشتم ، انگار دیر زمانی بود که با آن غریبه بودم ، به خوردن یک لیوان چای بسنده کردم ...
ادامه مطلب ...