دیروز یک تک پا رفتم شهر تا یکی دو کار کوچک انجام داده و برگردم ، شاید گفتن اش بد نباشد (!) در اندازه هایی که داشتم دو فقره اشتباه بود و دو تا ازتیکه ام دی اف ها را بردم کارگاه دوستم تا برایم کوچک بکند ...
امروز بعد از یکی دو هفته الک فلک کردن و برنامه ریختن و طرح دادن و اندازه درآوردن و پیش این و آن رفتن و نظر گرفتن و ... ایضا رفتن به فروشگاهها و طرح دیدن و ... و مایوس شدن از کمک کسانی که همیشه بعد از اتفاق می آیند و می گویند چرا به ما خبر ندادی !؟!؟ خودم رفتم سراغ خرید ام دی اف !!
ادامه مطلب ...
حوالی ظهر بود که سری به بازار زدم و باز از آن خیابان دلارفروش ها گذشتم ... این بار خیلی هم شلوغ بود ولی قیافه ها نشان نمی داد که اتفاق آنهاپسندی رخ داده باشد !! جسته و گریخته می شد فحش و نفرین هایی که نثار دولت می کردند را شنید !! بهرحال وارد یک بازی شده اند که فقط طرف بُردَش به نفع آنهاست و نوسانات این چند روز اعصابی برایشان باقی نگذاشته است ...
دیروز برای شام چند تا از دوستان مهمان مان بودند و برای همین مجبور شدم کمی کار عقب مانده را کمی جلوتر بیاندازم !! و یکی از آنها تمیز و مرتب کردن بالکن بود و انصافا بعد از اینکه برش سنگ های آنتیک را آنجا انجام داده بودیم ، تا خرخره پودر سنگ داشت !!؟
دیروز خبر رسید که دو نفر از سکه خرها را بدلیل افساد در نظام اقتصادی (!) اعدام کردند ... خبری که 20/30 هم آن را پررنگتر پخش کرد و انگار همین دو نفر بازار چند ماه گذشته را بهم ریخته بودند و همه چیز زیر سر آنها بوده است !!؟ از آنکه اینهمه سکه به آنها فروخته بود و لابد غولی بود بزرگتر از اینها (!) خبری نبود !!؟ و خیلی از مخل های اقتصادی این روزهای کشور ...
ادامه مطلب ...