یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

فضابینی ...

 

دیروز سر راهم سری به جناب فوتورافچی زدم ... از دور که نزدیک می شدم دیدم چند فقره مشتری دارد ، گمان کردم کلاس عکاسی دارد که با دست اشاره کرد که بیا ... کلاس بود ولی نه از نوع کلاس های عکاسی خودش !! شاگردانش از هنرستان آمده بودند و قرار بود کلاس آشنائی با تلسکوپ و عکاسی با تلسکوپ و ... آموزش داده شود !!

   ادامه مطلب ...

یک از هزار بودن !

 

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو چراغ خود برافروز ،

که یکی چراغ روشن ، ز هزار مرده بهتر !!

 

ادامه مطلب ...

خرد جمعی !! جهل جمعی !!

 

وقتی بازار کلماتی که به گروه خون فرهنگی جامعه نمی خورد ، رواج پیدا می کند (!!) خواه ناخواه این فکر جرقه می خورد که عده ای بسیار اندک و بسیار شیاد (!) از این کلمات زیبا تله می سازند تا با سرگرم کردن مردم ، به منافع بیشمار و غلط خود برسند ...

  

ادامه مطلب ...

ددر نیم روز ، دیروز (2)

 

برنامه ی ددر دیروز خیلی سرپائی بسته شد و برای همین در بدوبدوی تدارکات بودیم ، با توجه به سردی هوا ، خوردن یک پیاله سوپ داغ می توانست سورپرایز خوبی باشد و برای همین قابلمه ی سوپ هم رفت روی اجاق گاز و آماده شدیم تا زنگ بزنند و بیایند دنبالمان و برویم ...

  

ادامه مطلب ...

ددر نیم روز ، دیروز ...

 

دیروز حوالی ظهر بود که از خانه زدیم بیرون ، باتفاق دوستان برادربانو و قرار شد یک دوری بزنیم ؛ در همنی حوالی !! نزدیکترین دوری که بشود دور شهر چرخید را انتخاب کردیم و راه افتادیم ... هوا که ابری بود و آسمان دلگیر ، کم کم چهره ی مسیر عوض می شد و ما همچنان می رفتیم ...  فعلا چند تصویر برای شروع برنامه را داشته باشید تا بعد !!

  ادامه مطلب ...