یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

هذیانیات ...


سرما خورده ایم شدید ...


پریروز صبح با یکی از فوامیل در پایتخت حرف می زدم و یادی شد از مادرش که اخیرا ناخوش احوال بود و خبر داد که شکر خدا اوضاعش براه است و ... دیروز صبح برادرم آمد اتاقم و خبر داد که مادر همان شخص که با او حرف زده بودم فوت کرده است و می خواست با هم برویم پایتخت برای شرکت در مراسم !!

  
ادامه مطلب ...

...

 

 http://s1.picofile.com/file/7977769351/mahe_morad.jpg

 

یک روز و دو ضدحال ...


دیشب باران باریده بود ؛ آنهم حسابی ... صبح یک هوای خیلی تمیز داشتیم که جان می داد برای تنفس عمیق ، بعد از یک باد شدید که آسمان را به رنگ خاک کرده بود ، تماشای آبی آسمان خیلی لذتبخش بود 

  ادامه مطلب ...

توهم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.