یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اشتباه !

 

دیروز یک تک پا رفتم شهر تا یکی دو کار کوچک انجام داده و برگردم ، شاید گفتن اش بد نباشد (!) در اندازه هایی که داشتم دو فقره اشتباه بود و دو تا ازتیکه ام دی اف ها را بردم کارگاه دوستم تا برایم کوچک بکند ...

   

اشتباهات می تواند از راههای مختلفی پیش بیایند ، گاهی از اندازه گیری غلط و گاه از تغییرات متوالی دادن در طرح ها ، گاهی اوقات ذهن ما روی مسئله ای قفل می ماند و ما هی به چیز دیگری می اندیشیم و در نهایت به محاسبه و راهی که در ذهن مان جاخوش کرده می رویم و عمل می کنیم و دچار اشتباه می شویم !! شاید بتوان گفت اشتباه جز لاینفکی از رفتار مغز ماست و چیزهایی مانند عدم اطلاع کافی ، عجله در تصمیم و رعایت نکردن برخی الزامات آن را تشدید می کند.

 

با این حال اشتباه یک نوع شکست است و انسان باید تاوان شکست را بدهد ، گاه شکست ها موجب ضرر مالی می شوند و گاه زمان زیادی از ما هدر می دهند و گاه باعث می شوند حقی از دیگران بدست ما ضایع بشود !! مطمئنا جبران هرگونه تاوان متوجه صاحب اشتباه است و پشت جمله ی « انسان جائز الخطاست ! » مخفی شدن برای فرار از تاوان اشتباه کافی نیست و برای همین لازم است تا حد ممکن قبل از هر رفتاری نسبت به جلوگیری از بروز اشتباه سعی کرد و جدیت به خرج داد !!

 

دیروز دو فقره عکس گرفتم ، یکی در کارگاه دوستم که آدم خوش فکری تشریف دارد ولی متاسفانه برنامه ی کاری مناسبی ندارد و بخاطر کج دنده گی و لج دنده گی ، گوشش بدهکار هدایت و ارشاد نیست ... مطمئنا این بی برنامه بودن که اشتباه بزرگی هست باعث ضررهای بزرگی در زندگی اش شده است که شخصی ترین و ارزشمندترین آن تلف کردن سی سال اخیر زندگی اش می باشد !! و در سوی دیگر افرادی که در موردشان تضییع حقوق صورت گرفته و متاسفانه راه مناسبی برای خروج از این بن بست ها ندارد !! واین بمعنی محکوم شدن به بدبختی نیست ، بلکه باید تاوان سنگینتری بپردازد که بمراتب سخت تر است ... موردی که عکس گرفتم یک ابتکار جالب بود ... بعد از اینکه یکی از مته ها شکسته شده بود ، به جای دورانداختن ، بخاطر اینکه این ابزارها جنس مناسب و خوبی دارند ، آن را تبدیل به مغار کرده بود و نام این کارش را گذاشته بودم دور زدن تحریم ها ...

 


http://s8.picofile.com/file/8343434576/IMG_20181121_072410.jpg

 

در مسیر دیدم که دو فقره گربه ، خیلی مرتب و منظم ، جلوی در قصابی نشسته اند و مشغول تماشای داخل بودند تا هر وقت قصاب باشی نظرش گرفت ، چیزی هم حواله آنها بکند !! این بار که پائین رفتم یک عکس از قصابی دو مغازه پائین تر می گذارم تا ادب و تربیت این دو گربه بیشتر به چشم بیاید ...

 


http://s8.picofile.com/file/8343434550/IMG_20181121_072339.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8343438384/IMG_20181121_132743.jpg


ازدحام در مقابل این قصابی برای خیلی ها در تبریز آشنا و سوال برانگیز است !!

 

نظرات 6 + ارسال نظر
همطاف یلنیز پنج‌شنبه 1 آذر 1397 ساعت 11:11 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
ازدحام مقابل آن قصابی برای چیست؟ قصاب گوشت رایگان توزیع می کند؟ گوشت را ارزانتر ار بازار می فروشد؟ شایدم خوش قد و قامت است! یا چی؟

سلام
هیچکدام ...
صبر کنیم ببینیم آیا کسی از خواننده ها جواب شما را خواهد داد یا نه !؟!؟

خلیل جمعه 2 آذر 1397 ساعت 00:09 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

ظاهرن آدم ها باید نظم را از حیوانات یاد بگیرند!

سلام
حداقل در مورد مسایل پایه ، حیوانات معلم های اولیه ی انسان ها بوده اند ...

همسفر جمعه 2 آذر 1397 ساعت 09:58

سلام بفرمایید ما هم ممنون میشیم برا منم سواله

محمدرضا جمعه 2 آذر 1397 ساعت 22:42

سلام در خصوص ازدحام در مقابل این قصابی مشهور !! این عمل منحصر به این قصابی نیست این کار یک نوع اپیدمی است در شهر تبریز دلیل این ادعا ازدحام در مقابل مغازه سید عطار در پشت بازار امیر در حالی که مغازه دیوار بدیوار همین سید عطار که اوهم سید عطار و قوم و خویش هم هستند یک نفر هم مشتری ندارد ویا چندین مغازه قنادی و سایر صنوف دیگر در جاهای مختلف شهر همین وضعیت را دارند اصولا در این شهر از این کارهای عجیب و غریب فراوان است مثلا کسی به نیت خریدن یک عدد نان به نانوائی مراجعه میکند وقتی می بیند بقیه دو یا سه تا نان گرفتند اوهم برخلاف قصد قبلی و با وجود عدم نیاز همانند آنها دو یا سه تا نان میخرد . ویا مثلا در خیابانی دنبال جای پارک کردن اتوموبیل میگردی لحظه ای متوجه میش که یک نفر در حال خروج از پارک است خوشحال میشی که جا پیدا کردم و نزدیک همان ماشین در حال خروج می ایستی تا برود و جایش پارک کنی . یارو تا متوجه میشه دیگه نمی ره آنقدر این دست و اون دست میکنه تا شما پشیمان بشی و یری در حالیکه بالاخره کس دیگری همانجا پارک خواهد کرد و هیچ خیر و شری برای نفر قبلی ندارد ولی این اپیدمی ها فقط خاص شهر تبریز است شاید داستان این قصابی هم چیزی در همین مایه ها باشد .

سلام
دقیقا نکته ی داستان همینجاست ... در همان حوالی بیش از 10 عدد قصابی وجود دارد که بقول موثقی (!) چند تای آنها مال همین فرد می باشد !! 80% کسانی که از آنجا خرید کرده و حالا معتاد به ایستادن در صف نوبت خرید در مقابل آنجا هستند نمی دانند چرا این کار را می کنند !! من در جواب یکی که فکر می کرد گوشت آنجا بهتر است گفتم : " یک روز ساعت 8 صبح اینجا باش و ببین که یک ماشین از کشتارگاه می آید و به همه ی این قصاب ها گوشت پخش می کند !! اگر کشتار در مغازه اش باشد شاید بتوان دلیل موجهی یافت ولی چنین نیست !! ارزان هم نمی دهد !! "
طبق فرموده جنابعالی این یک اشتباه جمعی است ، وقتی کسی می آید و می بیند دو نفر جلوی قصابی هستند و داخل قصابی های دیگر خالی است ، آنجا می ایستد و این امر برای دیگران مشتبه می شود که شاید آنجا واقعا فرق دارد و همینطور کشکی کشکی 10 نفر نوبت می گیرند و توی نوبت هم می روند و گاه دعوایشان هم می شود ...

این مرض مختص شهر ما نیست ، بلکه مختص جهان سومی هاست !!

عزت عالی زیاد

نگین یکشنبه 4 آذر 1397 ساعت 02:13

سلام

صف رو دیدم یه خاطره یادم اومد ...

یه بار نوجوون بودم، همراه برادرم و دوست برادرم و دو خواهر ایشون رفتیم سینما .. درست یادمه فیلم هندی لیلی و مجنون بود ...
صف بلیط طولانی بود و ما دخترها کنار ایستاده بودیم تا برادرها بلیط بگیرن ...

یه خانم خیلی مسن اومد تو صف بلیط ایستاد !
چند دقیقه ای هم معطل شد و صف کمی جلو رفت
بعد تازه پرسید: ننه اینجو چی چی میدن؟!!!
برادرم خندید گفت: لیلی و مجنون!!!

پیرزن یه "پناه بر خدا" یی گفت و زیر لب غرغری کرد و خلاصه رفت پی زندگیش!!!

فکر کنم ملت هر کجا صف ببینن می ایستن تازه بعد پرس و جو میکنن که چی میدن اینجا؟!!

سلام
متاسفانه مردم اعتماد به نفس کمی دارند و همیشه دوست دارند کارشان رد سایه ی جمع باشد و برای همین به صف و جاهای شلوغ شرطی شده اند ...

نگین یکشنبه 4 آذر 1397 ساعت 02:17

چه گربه های مؤدبی!!

در سفری که به ماسوله داشتیم، یه بار دیدم یه سگ ماده که از ظاهرش معلوم بود به توله هاش شیر میده، اومد با کمال آرامش و متانت نشست جلوی تنها مغازه قصابی بازار ...

از نگاه منتظر سگ به داخل مغازه، میشد حدس زد که این برنامه هر روزه ست و جناب قصاب باشی ایشون رو از آشغال گوشت های مغازه بی نصیب نمیذاره!

گاهی اوقات تصاویری از حیوانات دیده می شود که برای انسان ها قابل تامل می باشد ... ولی متاسفانه در جامعه ی ما برداشت مثبت کم است !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد