یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اول اندیشه وانگهی ...

 

در سردر تالار و کتاب خانه قدیم شهر که حالا دیگر کتابخانه مرکزی شهر نیست و برای زدودن قدیمی ها و درست کردن جدیدی ها (!) کتابخانه ی مرکزی را که تنها وسعتش بزرگتر است را برده اند آن سر شهر ساخته اند (!) یک کتیبه بود که نقش چراغ راهنمایی برای سخنرانان داشت : اول اندیشه وانگهی گفتار !!

   

همه ی مردم شهر من که از مقابل این ساختمان گذشته اند (!) این نوشته را دیده و خوانده اند ... هرچند به جرات می توان گفت که خیلی خیلی کم به آن توجه کرده اند !! و مردمان دیگرِ سرزمینم که این چنین تابلویی ندیده و این چنین عبارتی به گوششان نخورده است را برای گزافه گویی هایشان بیگناه نمی دانم ولی کمتر از خودمان مقصر می دانم !! و صد البته این عبارت حکیمانه مصرفِ داخلی و خارجی ندارد و می تواند شامل همه ی پشت تریبونی ها بشود !!

 

البته قصد من اشاره ای بود و می روم روی موضوع خودم ... گاهی اوقات پیش می آید که ملت همیشه در صحنه ی ما ازچیزی ناراحت می شوند ؛ البته از این دست گاه ها زیاد هستند ولی چون تنوع در چیز زیاد است نمی توان از آنها یک هدف و راه مشخصی را جمع بندی کرد !! گاه یکی از بودن ناراحت است و گاه یکی از نبودن آن !!! گاه یکی خواسته اش را تعمیم به جمع می دهد و گاه خواسته ی عمومی به سلیقه ی شخصی تقلیل می یابد !! چیزی که مهم است وجود ناراحتی است و مهمترین چیز که دلیل این ناراحتی ها می باشد به همان دلایل ناقص بالا منتفی می باشد !!! و مردم بیشتر از اینکه برای رفع آن بکوشند منتظر هستند تا یکی بیاید و واکسن ناراحتی برایشان بیاورد و بزنند و شنگول بشوند !!!

 

خلاصه اینکه گهگاه برخی از سر ناراحتی یک دعاهایی می کند که از اجابتش و ازعواقب عجابتش خبر ندارد !! مثلا طرف می گوید کاش سیل بیاید و این مسئولین بی کفایت را ببرد (!؟) و خبر ندارند که سیل درهم کار می کند و برای بردن یک مسئول که در جانپناهی میلیاردی مسکن کرده (!) هزاران نفر از مردم عادی که چشم انتظار مسکن مهر هستند را هم می برد (!!) و یا همینطور یک مرگ بر آمریکایی می گوید و بعد می رود ست وسایل آمریکایی می خرد و به خانه می برد و معلوم نیست منظورش از آمریکا کیست و چیست !! از نظر حقوقی مخالف است ولی از نظر حقیقی دلباخته است !!؟؟

 

و خلاصه تر اینکه در خانه دراز کشیده بودم و نوراخانیم در گوشه ای از پذیرائی مشغول بود ... زمزمه کردم که : " خدا کی این دخترم بزرگ می شود که بیاید پشتم راه برود و خستگی ام را بدر بکند !! " هنوز دعا از در بیرون نرفته بود که بانو دعا را اجابت کردو  دست اش را گرفت و آورد کنارم و نوراخانیم رفت پشت و بعد انگار خوشش آمد !!!! حالا چند روزی هست که هر کسی به رو و یا به پشت و یا حتی به پهلو دراز کشیده باشد (!!!) نوراخانیم می رود و با زحمتی شیرین و دیدنی می خواهد روی او بایستد و ...

 

اعتقاد راسخ دارم که خدا فرشتگانی در آسمان اول مستقر فرموده است تا 99درصد دعاها به آسمان دوم راه پیدا نکند ؛ چه برسد به آسمان هفتم !! چون خاستگاه آنها دقیقا شکلی از دعاهای بلعم باعورا هستند !!!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 23:41 http://www.parisima.blogfa.com

سلام

ای جانم، خدا حفظش کنه و به پاش خوشی کنید انشاالله ..

سلام
ممنون ، سلامت باشید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد