یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

یک گام دیگر ...

 

دیروز یکی از آشنایان کوچه و بازار ، دختری که مدتی بعنوان فروشنده در انتشاراتی آمده بود و بیش از یک ماه نشد که او را بشناسم !! و سبب گرمی سلام و علیک مان وجود مجسمه یک جغد روی پیشخوان بود و هر صبح که می رسیدم به جغد سلام می دادم و می گفتم : " سلام بر جغد دانا ! " و به لطف انیستا هر از گاهی از فعالیت هایش خبردار می شوم ، مطلبی گذاشته بود ؛ البته برای دوستانش !؟ 

  

با این مضمون که : وقتی یکی در رشته ای قبول می شود !! وقتی یکی در کاری موفق می شود !! وقتی یکی یک زبان بیشتر می داند !! وقتی یکی یک ساز را خوب می زند !! و ... یک مطلب را مدنظر داشته باشیم که او برای این کارها کمی بیشتر وقت گذاشته است ( حالا چقدر از مطلب ریخت را بیخیال می شوم !! ) خاطرنشان تا این حد که این خانم جوان که فکر کنم حوالی بیست و دو سال باشد ، علاوه بر یک لیسانسی که دارد ، اخیرا در رشته پزشکی هم قبول شده است !؟ و علاوه بر زدن ساز آکاردئون در حد بالا (!؟) برخی سازهای ابتدایی را برای بچه ها و برخی نوجوان ها تدریس می کند !؟ و در کنار زبان آلمانی که خیلی خیلی خوب صحبت می کند !؟ در حد تافل و آیلتس ، برای دیگران انگلیسی تدریس می کند !؟ و برای دیگرانی که دوست دارند راهنمایی بگیرند ، برای رشته های ریاضی و تجربی ، مشاوره تحصیلی هم می دهد !؟ و در عین حال مانند دیگر خرخوان ها (!!) که تمام زندگی را صرف درس خواندن می کنند و بعد از اینکه دکتر و استاد می شوند ، صرفا یک مجسمه از قسمتی از دانش می شوند و حتی فرق نان سنگک و نان لواش را نمی دانند ، نیست !؟ ( این گزافه نیست و آشنایی دارم در این حد ، که از حالا می شود میدانی را در شهر  برایش کنار بگذارند، برای کاشتن مجسمه اش !! )

 

ما در زندگی گام های نیمه تمام زیادی داریم ... گام هایی که در همان قدم اول مانده اند !!؟ و گام هایی که یکی دو قدم تا انتها و رسیدن به هدف باقی مانده اند !!؟ شاید از اولی بیشتر و شاید از آخری کمتر !؟ و گاهی هدف ها آنقدر والا و دور هستند که رسیدن به انتهایشان ممکن نیست و باید چند نسل همدیگر را پوشش بدهند تا به آن هدف رسیده شود ؛ که این امر هم حداقل در کشور ما در حد صفر می باشند ، چون گسست بین نسلی این آرزو را در همان نسل اول خاک می کند ، مگر اینکه اهداف مالی بلند مدت بوده باشد !!؟

 

به جز گام های نیمه تمام ، ما کارهای نیمه تمام زیادی هم داریم !! اگر هم یکی ادعا بکند که ندارد ؛ شایدفراموش کرده باشد ، واگر چنین کسی هم بوده باشد !؟ چیزی که زیاد است میدانی در شهر ، برای برپا کردن مجسمه این قبیل افراد نمونه !!؟ من خودم بشخصه کارهای نیمه تمام زیادی دارم که گاهی از آنها لیست هم می گیرم و اغلب آنها که توی لیست می آیند ، کارهای نیمه تمام خانه و زندگی روزمره است که یک طرف آنها محصول لنگیدن اقتصادی است !؟ و فرصت نمی شود لیست گام ها و کارها را دربیاورم ؛ و همین لیست کردن ، خودش از کارهیا نیمه تمام است !!؟ شاید اگر بشود هر از گاهی لیستی از انها تهیه کرد ، کمکی باشد برای هل دادن برخی از آنها که به همان هل دادن جزئی نیاز دارند !؟

 

چند روز پیش نشستم و سه سال از مطالب وبلاگ را برای تهیه پرینت و مجلد کردن ، از وبلاگ در ورد پیاده کردم و بردم برای پرینت و دادم صحافی تا جلد بگیرد ... من هم یک فقره دستگاه بزرگ پرینت دیجیتالی دارم و هم بیش از سی سال سابقه صحافی !؟ ولی گاهی دوست دارم آنها را بدهی دیگرانی که ارتزاق شان از این شغل است انجام بدهند ؛ هر چند کمی با ایراد !؟ و هرچند کمی گرانتر از معمول !؟

 

شنبه عصر رفتم و سه جلد متعلق به سالهای 1399 و 1400 و 1401 را از صحاف گرفتم ...

 

 

و آنها را کنار بقیه پارک کردم ... شاید قبول بکنید و شاید نه !؟ ولی یک ورق زدن خیلی کوتاه در حد خواندن چند جمله (!) و یا دیدن اتفاقی یک عکس در فلان سال ، آنقدر حال می دهد که غیرقابل وصف است !!

 

 

یکبار در همان اوایل که چندین وبلاگ در چندین سایت داشتم و در هر کدام مطالبی می نوشتم ، وبلاگم در بلاگفا قفل شد !؟ و بعد فهمیدم که قفل کرده اند!؟ و بعد برایم پیام آمد که بروم در فلان اداره در فلان ساختمان در تهران و وبلاگم را ثبت بکنم و بعد ... منهم راحت ترین کار را کردم و بساطم را از بلاگفا جمع کردم !! و بعد برای اینکه مطالب گم و گور نشوند ، تصمیم گرفتم مطالب را جداگانه ذخیره و نگهداری کنم که حاصل آن رفتار و آن تصمیم تصویر بالایی شده است !؟ گفته اند که :« عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد ! »

 

چند سال پیش یکبار عکس مجلدات وبلاگ را در همین وبلاگ گذاشته بودم و یکی آمده بود و کامنت خصوصی در کرده بود که : گاهی یک جمله کارآیی اش از هزاران صفحه نوشته بیشتر است ! " ( البته این را چند وقت پیش در گفتار یک خانم جمیل و ملیح در انیستا هم دیدم !؟ البته پست بیشتر برای نشان دادن خانم بود تا مطلبی که بیان می کرد !! ) برایش نوشتم : " دقیقا ... من هم گاهی با دیدن برخی برج ها و ساختمان ها ، با خودم می گویم وقتی یک آجرش را نمی توانی با خودت به گور ببری ، اینهمه ساخت و ساز برای چی !؟ ولی بعد که فکر می کنم می بینم برای یک چهار دیواری بعنوان  لانه سگ ، در آن گوشه باغ ، حداقل 600 تا آجر لازم است !! "

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فاضله دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 11:56 http://1000-va2harf.blogsky.com

باید متعادل زندگی کرد
کار خوبیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد