یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تاریخ یا خاطره !؟

 

ما یک عبارتی به کار می بریم با عنوان :« دونیانین قویروقی اوزون  دی !؟ » ( دم دنیا دراز است !؟ و اشاره دارد به بازی ها و اتفاقات غیرقابل پیش بینی  زندگی  و این دم ، تقریبا همان نقش کارمای هندی ها را بازی می کند !؟

 

  

دیروز سر راهم ، مسیرم را کج کردم و رفتم سری به دوستی بزنم ... چند وقتی بود هوس دیدنش را داشتم و بالاخره رفتم ... بعد از خوش و بش گلایه می کرد از نبودنم و گفت :« اوسوون ، دونیانین قویروقی اوزون دی !؟» ( باشه ، دم دنیا دراز است !) گفتم :« والله ... من از پنجاه رد کرده ام و از این دنیا سری ندیده ام ، به گمانم تمام دنیا دم است !؟» البته ترکی اش بمراتب نغزتر بود ولی چکنم که به زنجیر ترجمه مبتلا هستیم !؟ ما حکم ابدمان را پذیرفته ایم و فریادمان بیشتر از اینکه برای آزادی باشد ، برای کسب کمی رفاه بیشتر است !؟

 

صبح دیروز هم زودتر رفته بودم و مغازه دوستم را من باز کرده بودم ... یک پسری هست که طراحی می خواند و روزهای پنجشنبه که درس ندارد آنجا می آید برای تمرینات عملی (!؟) اخیرا یک دختری هم برای کار می آید که اهل سقز است (!؟) حوالی ساعت ده بود که یک مشتری آمد و سفارش داد ، من پشت کامپیوتر بودم و کار داشتم برای همین من سفارش را فرستادم برای چاپ ، خانم همکار کاغذ دستکاه را عوض کرده بود و لمینت را آماده کرده بود (!؟) و آن دیگری بلافاصله شاسی آورد و عکس را چسباند و تحویل داد !!

 

بعد از رفتن مشتری ، من با اشاره به تعدادمان در مغازه گفتم :« زمان شوروی سابق ، کار مفهوم سودآوری نداشت و بهانه ای بود تا مردم زیر چتر حمایت دولت باشند و مثال زدم از سفر یکی از چاپخانه داران در زمان تجزیه شوروی به باکو ، در قالب گروه های فرهنگی و صنفی و تعریفی که از یک چاپخانه دولتی داشت و اینکه بیش از دویست نفر در چاپخانه کار ؛ که چه عرض کنم !؟؛ مشغول بودند !!؟ تا سر برج ماهبانه خود را بگیرند ... ( البته گروه عمده ای از ملت ما ، علاقه زیادی به این گونه اتصال به دولت دارند که نتیجه سالها حضور روس ها ، همزیستی و تبلیغات توده ای ها و ... می باشد!؟ و هم خدای سرمایه داری  را می خواهند و هم  خرمای کمونیستی را !؟ و برای همین رفتن شاه و آمدن امام ، تنها یک رنگ و لعاب سیاسی است !؟ و البته طول موج سینوسی شعور سیاسی را نشان می دهد ... 

خیلی سال است که دوگانگی شخصیت ، نماد یکرنگی در ایران است !!؟

 

و بعد من بازدید متقابل مدیر چاپخانه باکو از ایران را تعریف می کردم که بهمراه خانواده آمده بود در چاپخانه همان چاپخانه دار و اتفاقا چند روز مهمانش بود و خیلی خوش گذشته بود (!؟) و برای بازدید آمد چاپخانه و من تنهایی کار می کردم و آن زمان چند تا دستگاه ملخی و لتربرس داشتیم ... اشاره کرده بود که کارگرها کجا هستند !؟ و ارباب گفته بود ، اینجا ماشینهای چاپ اتوماتیک هستند و همه را همین فسقلی اداره می کند ... حوالی سال هفتاد ، ماشینهای چاپ غول پیکر در باکو بصورت دستی بودند و برای هر ماشین ۱۲ نفر کارگر تعریف می شد !؟

 

وقتی به اینجای تعریف رسیدم ، دختر سقزی که نگاهم می کرد ، پرسید :« اینها برای کدام سال بود ؟ » گفتم :« سال هفتاد ... » گفت :« دوازده سال قبل از تولد من !؟ » گفتم :« اختلاف نسلی همین است دیگر ... چیزی که برای نسلی خاطره است (!؟) برای یک نسل دیگر تاریخ است (!؟) و انتظار فهم مشترک داشتن نسبت به مسایل اجتماعی ، شعور بالایی طلب می کند که گمشده جهان سوم است !! »

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام جمعه 8 دی 1402 ساعت 09:25

با درود
جالب بود
ضرب المثل ترکی ات فکر کنم برابر با شب دراز و قلندر بیدار و یا به قول آبادانی ها - ن ش ا - شیده
شب دراز است
به نظر من کار روس‌ها درست بود کسی شب گرسنه نبود و کسی بیکار نبود و همه در یک سطح زندگی بودند
بنی صدر هم اعتقاد داشت مردم صبح چاه بکنند و شب خاکها را برگردانند به داخل چاه بهتر از بیکاری است

سلام
انسانها در هر طبقه معیشتی ، طبقه فکری خاصی دارند ... برخی تامین حداقلی از ناحیه دولت را می پسندند و برخی دوست دارند چشم گدایشان به دست دولت نباشند !؟ اصولا برای گذار از جهان سومی باید یکی دو پله سوسیالیست بود و بعد رفت بالاتر ولی خیلی ها مخصوصا تنبل ها. دوست دارند در همان راه پله سوسیالیستی زندگی بکذرانند !؟ فوقش با کمی کمک گرفتن از ودکا ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد