یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددری برای تماشا و خرید ...

 

صبح رفتیم جلفا ...

 

جلفا جای خوبی است ، برای نگاه کردن های بی دلیل ، برای پسند کردن های بی ضرورت ، برای قدم زدن های تمامی ناپذیر و ...

   ادامه مطلب ...

اصلاحیه ای بر اصلاح طلبی !!

 

اگر نمی نویسم دلیل دارد ، یک ساعتی که برای والیبال روز سه شنبه گذشتم از نوع جانانه بود ، تلاش که جانانه باشد همه جای بدن باید باندازه ی کافی در انجام وظیفه سنگ تمام بگذارند و این گونه می شود که کوفتگی عضلات پا که وظیفه ی پریدن داشت بیشتر از کوفتگی عضلات  بازو نیست و کف دست هم دارد سوت می کشد و حتی پشت گوش هایم !!

  

ادامه مطلب ...

لنگ می زنیم ...

 

تقریبا گیم سوم بودیم که من احساس کردم توان ایستادن ندارم ، تا نای آخر بازی کرده بودم ... بعد از 4 سال تعطیلی ، بالای تور دنبال توپ می گشتم ، البته هرازگاهی ضربه ی تحسین آمیزی می زدم که بیشتر از غریزه ی والیبالیم سرچشمه می گرفت !! شاید حدود 40 بار بیشتر برای زدن ضربه و یا دفاع پریده بودم و همین برای کوفتگی دست و بازو و پاها کافی بود ...

 

مثلا رفته بودم تا روز اول بعنوان آشتی با میدان در نقش توپ جمع کن ظاهر بشوم ؛ چند نفری نیامده بودند و جورکش غائبین هم شدیم و از اول بازی تا آخر فقط توپ جمع کردیم ... از همان انتهای بازی تا رختکن و تا خانه و حالا همینجا دارم مثل اردک راه می روم !!

 

مشق والیبال !!

 

چند روز پیش به یکی از همکاران اسبق که بعد از جدایی کارخانه ها در لیست دوستان قرار گرفته زنگ زدم و خلاصه اینکه دانستم سه شنبه ها برای والیبال می روند و قرار شد از این هفته بروم با آنها کمی والیبال بازی بکنم ؛ گاه اراده ای که برای استارت زدن لازم می شود بیشتر  از اراده ای ست که برای انجام دادن لازم است !!

   ادامه مطلب ...