تقریبا گیم سوم بودیم که من احساس کردم توان ایستادن ندارم ، تا نای آخر بازی کرده بودم ... بعد از 4 سال تعطیلی ، بالای تور دنبال توپ می گشتم ، البته هرازگاهی ضربه ی تحسین آمیزی می زدم که بیشتر از غریزه ی والیبالیم سرچشمه می گرفت !! شاید حدود 40 بار بیشتر برای زدن ضربه و یا دفاع پریده بودم و همین برای کوفتگی دست و بازو و پاها کافی بود ...
مثلا رفته بودم تا روز اول بعنوان آشتی با میدان در نقش توپ جمع کن ظاهر بشوم ؛ چند نفری نیامده بودند و جورکش غائبین هم شدیم و از اول بازی تا آخر فقط توپ جمع کردیم ... از همان انتهای بازی تا رختکن و تا خانه و حالا همینجا دارم مثل اردک راه می روم !!
سلام سلام
و
آسیب های ورزشی رو جدی بگیرید. قال همطاف
آدم عنوانو که میخونه فک میکنه حالا چی شده بعدش میفهمه که ....