یادآوری ...

دیشب باتفاق دوستی با عیالات متحده اش رفتیم سراغ فست فود لیمون ... البته یک دوست دیگر سعی کرده بود با ارسال یک فیلم از نوع تخریبی (!) مرا از خوردن فست فود بازدارد ولی به کمک حس ششم فیلم ارسالی اش را باز نکرده دیلیت کرده بودم !!

این روزها ...

این روزها نوشتنم نمی آید ...

کمی فکر می کنم و زیاد می خوابم !!

ما آمدیم ...

پنجشنبه عصر در یک برنامه ی انفجاری قرار شد برویم ددر ، قصدمان رفتن به سرعین بود و یک حضور دورهمی از نوع رفقا در آپارتمان فامیلی یکی از دوستان (!) اخیراً ساخت و ساز در سرعین خیلی بالا گرفته و تا چند سال دیگر بیشتر شبیه اروپا خواهد شد و ملتی که در تحریم کمرشان خم شده (!)  می روند و آنجا آپارتمان می خرند تا هر وقت رفتند راحت باشند ...

عازم ...

دیشب اینترنتم باز ی درآورد و منهم بیخیال شده و رفتم و خوابیدم ... امروز سر ظهری زنگ زدند و دعوت شدیم برای ددر سرپایی به سرعین !! برویم ببینیم اگر شانس داشتیم یک عکس از جبهه ی جنوبی سبلان بگیریم و کمی با دوستان دورهمی بگذرانیم ...

اهداف پیش رو ...

مثل چند سال گذشته که ماه رمضان در دل تابستان جا خوش کرده است ، بعد از کوه روی های بعد از افطار و بالا رفتن آمادگی جسمانی ، هوس یک برنامه ی نسبتاً سنگین کوهنوردی به سرم می زند ، که در این زمینه وسوسه های دوستان ناباب هم مزید بر علت است ...