-
امان از دل بی نت ...
دوشنبه 5 فروردین 1392 16:35
پارسال قبل از سال تحویل از خانه رفته بودم و اولین اتفاقی که بعد از لحظه ی تحویل رخ داد اشکال موبایلم بود ، بطوریکه صفحه لمسی قفل کرد و من مجبور شدم از گوشی دوستم استفاده بکنم و تا جائیکه امکان داشت از من حالگیری کرد !! امسال لحظه سال تحویل تبریکم را نوشتم و رفتم کنار اعضای خانواده تا بعد از یک عمر مثلا در خانه هستم و...
-
تبریک ...
چهارشنبه 30 اسفند 1391 17:32
-
ته مانده های سال
چهارشنبه 30 اسفند 1391 14:18
اول صبحی سر ساعت 10 از خواب بیدار شده ام ... آدم تا ساعت 2 شب بیرون باشد ، تا برسد به خانه و یک سری به نت بزند و دو تا بازی بکند ؛ یکی تخته در کتاب صورت و یکی انگری بیرد در موبایلم !!! آدم که بچگی اش بازی نکند سر پیری کارش به معرکه گیری می گذرد ... === کت شلوار جدید پوشیده و امروز رسما آماده پیشواز بهار بودم ... اولین...
-
تبریکات پیشاپیش
سهشنبه 29 اسفند 1391 19:22
sms های پیشقراول راه افتاده اند ...
-
روژان (16)
دوشنبه 28 اسفند 1391 23:04
-
فال ...
دوشنبه 28 اسفند 1391 13:10
-
اندر حکایات ...
دوشنبه 28 اسفند 1391 00:13
اندر حکایت آورده اند که شاه و وزیر با هم مباحثه داشتند اندر مسئله تربیت و طبیعت !! وزیر می گفت : " طبیعت غالب است ! " شاه می گفت : " تربیت غالب است ! " خلاصه اینکه مهم نیست کی چی گفته باشه و چون همیشه حرف حرف شاه است ، شاه از مقاومت وزیر دل آزرده شده و برنامه ای ترتیب داده و مربی استخدام می کند و...
-
روژان (15)
یکشنبه 27 اسفند 1391 08:41
-
اینترجوک ...
شنبه 26 اسفند 1391 12:46
دیشب اینترنتم قطع شد ، رفتم یه ذره با خانواده نشستم، باهاشون آشنا شدم... به نظر آدماى خوبى میان
-
افاضات بین شهری ...
شنبه 26 اسفند 1391 09:35
در ددر دیروز یک پرایدی جلوی ما بود و هی بین لاین ها اینطرف و آنطرف می رفت ... دوستم گفت : " این چرا اینجوری می کنه !؟ " فرمودیم : " ماشینی که شب موقع خواب 8میلیون باشه صبح که بیدار شد بشه 18 میلیون باید هم توی جاده 6 - 8 برقصه !!! " . . . و ایضا در ادامه فرمودیم : " کریستف کلمب آمریکا را کشف...
-
شاید ددر آخر سال 91 ...
جمعه 25 اسفند 1391 21:33
امروز برای صبحانه دعوت بودیم خانه فوتورافچی ... قرار هم بر خوردن زینگ بود !! زینگ بعبارتی همان پاچه گاو است و یک کلاس بالاتر از کله پاچه که گوسفندی است تشریف دارد ... اصولا برای جامعه فرهیخته و ورزشی و رژیمی صبحانه ی خوبی نیست !!! یکی از دوستان قرار بود صبح بیاید دنبال من تا با هم برویم ، اول صبحی برایاینکه دست خالی...
-
نکته ...
جمعه 25 اسفند 1391 20:27
یه شب سه نفر اشتباهی دستگیر میشن و در نهایت ناباوری به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم میشن .... نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته الهیات خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه .... کلید برق رو میزنن ولی هیچ اتفاقی نمیفته...
-
روژان(14)
پنجشنبه 24 اسفند 1391 08:55
-
باید ها و شاید ها ....
چهارشنبه 23 اسفند 1391 12:46
یک عمر کلنجار با باید ها ، برای رسیدن به یک شاید !! تازه آنهم شاید ...
-
اگر دوباره بدنیا میآمدم ...
چهارشنبه 23 اسفند 1391 00:43
نوشته ای از : اِرما بومبک اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده ! در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران...
-
احوالات چهاشنبه ای ...
سهشنبه 22 اسفند 1391 22:55
امروز هم خانه مانده بودم ... کار خاصی نداشتم جز مراجعه برای یک کار بانکی که برخلاف انتظارم خیلی زود تمام شد ، وقتی با برگ ساعتی به بانک مراجعه می کنیم ، توی بانک خالی از مراجعه کننده یک ساعت الافی ( نه علافی !! ) دارد ... === یک سری هم به بازار زدم ، یکی از دوستان را دیدم و کمی پرونده سالی که گذشت را ورق زدیم ، کمی از...
-
زندگی ...
دوشنبه 21 اسفند 1391 21:05
-
وقتی دلار حرف می زند ...
یکشنبه 20 اسفند 1391 10:00
دیشب رفته بودم قدم زنی ... به چند جا هم سر زدم تا آخر سالی جای گله گزاری نمانده باشد از سر نزدن !! آخرین جایی هم که رفتم دفتر آژانسی بود که قسمتی از سالهای جوانی مان آنجا گذشته بود ... بعد از ورود و کلی خوش و بش با کارکنان و مرغ مینایی که بعد از اینهمه سال هنوز به سوت من جواب می دهد ، مشغول تماشای سیل مراجعه کنندگان...
-
روژان (13)
یکشنبه 20 اسفند 1391 09:02
-
شام رژیمی ...
شنبه 19 اسفند 1391 00:58
-
سرمای دقیقه ی نود ...
جمعه 18 اسفند 1391 19:35
دیروز وضعیت عمومی بدنم اصلا خوب نبود ، برای نشستن بیشتر از برخاستن مشکل داشتم و هکذا برای امورات روزمره ی ساده ی دیگر ... گرفتگی سرماهیچه ی کشاله ی ران بود و کوفتگی مچ دست چپ !!! یک همکاری دارم که کارش بنوعی خاص است و وقتی در مرخصی باشد باید خودم در کارگاه باشم والا از نبودنش برخی سوءاستفاده چی ها استفاده می کنند و...
-
فال ...
جمعه 18 اسفند 1391 15:33
-
روژان (12)
پنجشنبه 17 اسفند 1391 12:50
-
هویجوری ...
چهارشنبه 16 اسفند 1391 20:15
با فوتورافچی حرف می زدم ، می گوید : " چه خبر ؟ " جواب می دهم : " رفته بودم فوتبال ، افتاده ام ، افتادنی ... و حالا چپ چول راه می روم ! " می گوید : " نروی در وبلاگ بنویسی که داستان تو و فوتبال و مصدومیت هایت تکراری شده است !!! ( منهم حرفش را گوش کردم و ننوشتم !! ) === دیشب نت آنقدر سرعت اش...
-
بدون شرح ...
سهشنبه 15 اسفند 1391 20:48
ولی بامزه !!
-
وابستگی ...
سهشنبه 15 اسفند 1391 16:57
-
امید ...
دوشنبه 14 اسفند 1391 13:04
-
روژان (11)
یکشنبه 13 اسفند 1391 09:08
-
بهانه
شنبه 12 اسفند 1391 22:11
یک بار دیدنت بهانه ای شد برای یک عمر آه کشیدنم !!
-
تو قدر آب چه دانی ...
شنبه 12 اسفند 1391 13:48
دیروز آمده بودم کارخانه و مفیدترین قسمت کارم برگزاری مسابقه املت برای ناهار بود ، البته کار مفیدی که بدرد نوشتن در وبلاگ بخورد !! والا فواید معنوی و کاری دیگر بماند ... البته باید عنوان این پست را جوری انتخاب می کردم که به خوردن و شکم ارتباط داشته باشد !! در هفته ای که گذشت بقول شاعر : " اوقات خوش آن بود که در...