یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

امان از دل بی نت ...

پارسال قبل از سال تحویل از خانه رفته بودم و اولین اتفاقی که بعد از لحظه ی تحویل رخ داد اشکال موبایلم بود ، بطوریکه صفحه لمسی قفل کرد و من مجبور شدم از گوشی دوستم استفاده بکنم و تا جائیکه امکان داشت از من حالگیری کرد !!

امسال لحظه سال تحویل تبریکم را نوشتم و رفتم کنار اعضای خانواده تا بعد از یک عمر مثلا در خانه هستم و پای سفره !! وقتی آمدم سراغ کامپیوترم دیدم صفحه ی نحس ایرانسل بالا آمد و رفتم حساب و کتابم را بررسی کردم و دیدم از قرار معلوم سه روز کم آورده ام ، مشکل اگر پولی بود که حل کردنش چیزی نبود ، سه روز از مهلت یک ماهه ام جلو افتاده بودم و باید سه روز صبر می کردم !! بقول سعدی که گفته بود " نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال !! "

اینهم از نحوست لحظه سال تحویل ؛ بخدا اسم سیزده بیخود به نحوست دررفته است !!

دو جا ربای عید دیدنی رفتم ، یکی خانه ی دایی بزرگم که بنوعی رئیس طایفه محسوب می شود و با دیدن من گفت : " امسال دو تا عید داریم ... یکی عید نوروز و یکی دیده شدن من !!! " ولی بین خودمان باشد به من عیدی نداد و من به برادرم گفتم تا ده سال باید چشمش به در خانه شان باشد تا مرا ببیند !! خانه ی دومی که رفتیم پدرخانم برادر بزرگم بود و آنهم بنوعی بزرگ معنوی طایفه است ، هنوز سلام نداده عیدی را گذاشت توی دستم و گفتم : " حاجی .... این گل زودهنگام باید در کتاب گینس ثبت شود !! " 

من خودم اعتقاد دارم " با پول نمی شود محبت خرید ولی قلب را می شود خرید که خود کارخانه ی محبت است !! "

روز سی اسفند دوستان پارسالی ام رفته بودند آستارا ، و قرار بود خانواده ی همسربانویشان به آنها ملحق شوند ...

نمی دانم چرا روز اول اصلا یادم نمی آید چکار کرده ام !!! ددرم را تعریف بکنم حق می دهید که چرا یادآوری برایم کمی سخت شده است ، شاید یک خواب آرام بتواند حافظه ام را تقویت بکند !!!


فعلا تا بعد ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد