هویجوری ...

با فوتورافچی حرف می زدم ، می گوید : " چه خبر ؟ " جواب می دهم : " رفته بودم فوتبال ، افتاده ام ، افتادنی ... و حالا چپ چول راه می روم ! " می گوید : " نروی در وبلاگ بنویسی که داستان تو و فوتبال و مصدومیت هایت تکراری شده است !!! ( منهم حرفش را گوش کردم و ننوشتم !! )

===

دیشب نت آنقدر سرعت اش پائین بود که تا عکس باقلوا به کانادا برسد 2 ساعت زور زد !! داشتم جواب ایمیل می نوشتم و به مورد سرعت اینترنت که رسیدم بعداز کلی توضیح نوشتم : " تو می دانی سرعت پائین اینترنت یعنی چه !؟ "

===

امروز سر ظهری به اتاق یکی از همکاران سر زدم ، یک قابلمه روی می زش گذاشته بود که فوق العاده ظریف تشریف داشت ... شاید هم نام آن قابلمه رژیمی بود !! تازه می گفت : " تا نصفه اش غذا می ریزد و می آورد !!! " بعد هم هر وقت من سر می رسم می گوید : " مادر زنت دوست نداره ... !! " ( این اصطلاح را وقتی می گویند که یکی سر وقت غذا برسد و غذا باشد ، می گویند « مادر زنت می خواستدت !!! » اگر یکی در انتهای غذا برسد برعکس اش را می گویند !! ) منهم همیشه جواب می دهم : " با مادر زن مشکلی ندارم ، تقصیر سر خواهر زن است که چشم دیدن مرا ندارد !! " این اسکولندی ها آبرو برای ما نگذاشته اند !!!!! توی اسکو به این قابلمه ها می گویند شش نفری !!!!

تمام این قابلمه پر غذا باشد جای آوردن اسم مادرزن را ندارد چه برسد به نصفه بودنش !!

یکی رفته بود بقالی گفته بود : " 100 تومان پنیر لیقوان بده ! " بقال یک تیکه کوچک روی ترازو گذاشته بود ... طرف آن را برداشته و خورده بود و گفته بود : " خوب است از همین بده !!! " 

===

به لطف خیلی ها ، چه باغرض و چه با مرض ، بالاخره پسته هم برای خودش در اخبار روز یاهم جا باز کرد ...

خبرها یک در میان به نفع استکبار جهانی هستند ... مرگ بزرگترین منتقد آمریکا در آمریکای جنوبی و خودتحریمی پسته از طرف برخی ها (!!) در راستای کمک به تحریم های خارجی !!!