یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

نمی بارد ...

 

دو روزی که گذشت ، آسمان هی از ابرهای سیاه‌ پر و خالی شد !! در پشت کوههای چشم اندازم ، اوقات ابرها تلخ تر بود ، ولی بجز چند قطره ای که آبروی برف پاک کن های خراب را برد !؟ بارانی نداشتیم !؟

 

ادامه مطلب ...

توهم دانایی !؟


صبح رفته بودم نان تازه بگیرم، توی نانوایی یک موج عجیبی از دانش پدید آمده بود که مطمئنا در فضای دانشگاه از این امواج پیدا نمی شود !؟ یک نفر با باور کامل داشت از بارورسازی ابرها حرف می زد !؟ ( موردی که اخیرا در اینترنت پخش شده و با نشان دادن عکس هایی آن سوی مرز و این سوی مرز ایران و ترکیه ، تفاوت بارش برف را نشان می دهد ! )

  

ادامه مطلب ...

و شبی که گذشت ...


 دیشب مهمان خانه عموی بانو بودیم ، یک دورهمی خیلی خودمانی و ساده ... این روزها ساده بودن سخت تر شده است !؟

  ادامه مطلب ...