این روزها کمی زمان بندی زندگی روزمره بهم خورده است و برای همین برخی کارهای روتین روزانه وقتشان را گم کرده اند !! یکی از بهم زن های برنامه ی زندگی روزمره ، ساعات بیداری صبح و کوهنوردی های شبانه است و یکی از مواردی که از این ناحیه آسیب دیده است ، وقت گذاشتن برای وبلاگ نویسی است !!
ادامه مطلب ...
تاجری بار و بنه ی تجارتش را بسته بود و در راه تجارت بود که در سر گردنه ای دزدی راهش را می بندد و قصد جانش را می کند !! مرد تاجر از او می خواهد که از کشتن اش صرفنظر کرده و در عوض همه چیز را بردارد و او را رها سازد ... دزد که می بیند مرد خود راضی به دادن اموالش هست و مقاومتی نمی کند ، با خود می اندیشد که چرا بیخود دست اش را به خون آلوده بکند (!؟) و او را رها می کند تا به شهر خود برگردد !!
ادامه مطلب ...
دیروز در طول مسیری که می رفتیم ، همه جا سبز بود ... البته برای خیلی ها شاید سرسبز بودن در دار و درخت خلاصه بشود ولی برای یکی مثل من که برخی جاها را به رنگ کِرِم و خاکی دیده ام ، یک پوشش حداقلی که خود را در یک طیفی از سبز کمرنگ نشان بدهد ، سرسبزی می باشد !! و این نیست مگر به لطف بارش های ماه اخیر ...
ادامه مطلب ...
امروز عصر باتفاق مادربانو از خانه و شهر زدیم بیرون و رفتیم طرف شهرستان شبستر تا دیداری داشته باشیم از مقبره ی " شیخ محمود شبستری " ، صاحب کتاب و مجموعه شعر عرفانی " گلشن راز " !