چنار چند صد ساله ...

دیروز در طول مسیری که می رفتیم ، همه جا سبز بود ... البته برای خیلی ها شاید سرسبز بودن در دار و درخت خلاصه بشود ولی برای یکی مثل من که برخی جاها را به رنگ کِرِم و خاکی دیده ام ، یک پوشش حداقلی که خود را در یک طیفی از سبز کمرنگ نشان بدهد ، سرسبزی می باشد !! و این نیست مگر به لطف بارش های ماه اخیر ...

 

بعد از اینکه به جای تجدید دیدار با شیخ محمود شبستری ، آرد گرفته بودیم (!!) راهمان را ادامه دادیم و وارد شهر زیبای خامنه شدیم ... سطح فرهنگ یک شهر را نه از تابلوها و بنرهای تبلیغاتی شهرداری که از نظافت و آرامش آن شهر می توان حدس زد ... در سالهای دور که من در نهضت سوادآموزی در کسوت حسابدار و بازرس بودم ، در میان شهرستان های استان ، شهرهای اسکو و شبستر از همه با فرهنگ تر بودند و تقریبا بیسواد نداشتند و هر از گاهی پیرمرد یا پیرزنی را پیدا می کردند برای سوادآموزی و یا کلاس هایشان بیشتر برای یادگیری و روخوانی قرآن بود !! در حالیکه که شهرستان هایی مانند اردبیل و مشکین شهر هنوز برای نصف دانش آموزان لازم التعلیم خود که باید آموزش و پرورش برایشان کلاس می گذاشت از کلاس های نهضت سواد آموزی استفاده می کردند!! زمان مراجعه حسابداران برای حسابرسی و کارهای مالی هم منظرهی جالبی داشتیم ، مسئولین مالی اسکو و شبستر اکثرا با یک پوشه در بغل می آمدند و در مقابل شهرستان اردبیل همیشه اسنادش را با یک نیسان وانت می آورد و حمل و انتقال آنها داستانی شده بود !!!

در داخل شهر دوری زده و بانو و مادربانو از آرامش موجود در شهر متعجب بودند ... دوری زده و ماشین را کنار محوطه ی درختان چنار قدیمی خامنه نگهداشتیم و دیداری با آنها تازه کردیم ، یکی از آنها هنوز زنده بود و نفس می کشید و دیگری هم که  سالهاست مرگ مغزی شده است و به کمک تجهیزات کمکی سر پا مانده است !!