یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

رفته بودم ددر ... (3)

 

اینها که می نویسم برای روز جمعه و اولین روز ددرمان در پایتخت است !! و تازه رسیده ام به بعد از ظهر روز جمعه !! بعد از بازگشت از سیر و یاحت در خانه ی جناب مقدم ( که بروشورش را هم برداشته ام و هنوز نخوانده ام در این خانه چکار می کردند !؟ البته بغیر از زندگی روزمره !! ( چون این قبیل خانه ها اغلب مال اربابان و دست اندرکاران در بدبختی ملت می باشد و بعد از مرگ ،فقط خوبی هایشان پررنگ می شود !!)

 

 

ادامه مطلب ...

زنگ ورزش


امروز بعد از چند ماه تعطیلی ، زنگ زدند و قرار والیبال گذاشتند !! یادم هست که در نوبت قبل چقدر حرص و جوش خورده بودم ولی نمیدانم چرا نمی شود از خیر بعضی دوستان و اسم ها گذشت !! بعله را دادم و قرار شد ساعت 17.30 بیایند دنبالم و مرا هم ببرند ...

 

 

ادامه مطلب ...

رفته بودم ددر ... (2)

 

حوالی ساعت 1 بامداد بود که سر میز شام بودیم (!!) شنیدن این ساعت شاید برای بعضی ها تعجب آور باش و شاید هم برای خیلی ها تعجب نیاور !! من آدمهای زیادی را می شناسم که زندگی شان را بر اساس روند کاری تنظیم می کنند ، مثلا صبح ساعت 11 می روند سر  کار و برای همین ساعت زندگی شان نه بر اساس زندگی کارمندی که +3.30 آن می باشد !!

 

 

ادامه مطلب ...

رفته بودم سفر ... (1)


نمی دانم قسمت بود!؟ شد !؟ کردند !؟ کردیم !؟ ( حالا آن قسمت بالادستی را وارد بازی نکنیم !! ) خلاصه اینکه خیلی یهوئی رفتیم ددر ، آنهم کجا ؛ پایتخت !! یعنی رفتن ما بیشتر یک اتفاق بود تا تصمیم !!

 

 

ادامه مطلب ...

Game چیز خوبی است !!


تا حالا گیم بازی کرده اید !؟ اگر منظورتان از هر نوعی که می خواهد باشد را می دانم چون اساس زندگی به مشغول بودن با انواعی از سرگرمی هاست !! منظور من آن نوع گیم ها هستند که فکر می کنیم کار بچه هاست و امروزه در دنیای مجازی و دیجیتال فت و فراوان موجود است و تقریبا همه ی نسل های ماقبل بزرگ را شامل می شود !!


 

ادامه مطلب ...