یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

دوست نوشت ...


سایه ها کوتاه بود و جایی نبود برای آرمیدن و دوری از تیزی آفتاب. در بازار زرگران قونیه صدایی نبود مگر صدای کوبیدن بر زر... صلاح الدین پیر بر در حجره خویش درجستجوی طلای وجود خود نشسته بود. گروهی از صاحب دلان از مقابل حجره ها می گذشتند. 

 

ادامه مطلب ...

صبحانه ...


طبیعت بسیار ساده و زیباست ، نزدیکی به آن مایه مسرت می شود و دوری از آن باعث دلگیری ؛ شادی نهفته در طبیعت که از سادگی و کمال آن ناشی می شود از طریق تماشا وارد سیستم فکری می شود و تاثیرش را می گذارد ...

 

ادامه مطلب ...

عصرانه ...


در مسیر بازگشت از کارخانه یکی از همکاران بحثی را شروع کرده بود که اگر فلان زمان بجای آمدن به کارخانه دنبال فلان کار رفته بودم وضعیتم فرق می کرد و ... طبق معمول بازار مقایسه و متر گذاشتن روی موفقیت های خودش و کسانیکه می شناخت ( و فکر می کرد هم سطح و هم شرایط خودش بودند !! ) داغ بود ؛

 

ادامه مطلب ...

انتقام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کُنج گاو !!


موبایل مرا گرفته و مثلا می خواهد گوشی را بررسی بکند ببیند اگر خوب است یکی هم او بگیرد ، اول بالا و پایین کرده و بدنه اش را بررسی می کند ( شاید دنبال تصادفی بودن است و می خواهد اگر رنگ خورده است بداند !! ) بعد دو دور در دست اش می چرخاند تا قبله ی گوشی دست اش بیاید ، بعد که دیده چیزی دستگیرش نشد از من کمک خواسته است

 

ادامه مطلب ...