امروز باتفاق دو فوتورافچی رفته بودیم برای شکار در پائیز ... از همان اول شب باران می آمد و من مثل کاراکتر معروف " سفرهای گالیور " از اول سفر می گفتم : " من می دانم که نمی شود !! "
ادامه مطلب ...
پائیز امسال با باران شروع شده است ، آنهم باران مودب و عشقولانه ... خزان هم آمده است ، بعضی جاها را خزان با حوصله رنگ می زند و بعضی جاها را خیلی سریع ، انگار حوصله اش نمی کشد و یهویی سطل رنگ را می پاشد توی طبیعت و می رود ...
ادامه مطلب ...
امشب دوستان آمدند سراغم و قرار شد باهم باشیم و برویم شام کثیف بخوریم ، کمی هم پشت سر دوستان حرف زدیم تا پیازداغ شب دورهمی زیادتر شود ؛ مجبورا از عبارت پیازداغ استفاده کردم و این نهایت خودآزاری بود !!! اصولا من از غیبت خوشم نمی آید بعلت اینکه پیازداغ صحبت است !!
ادامه مطلب ...