یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددر پائیزی ...


امروز باتفاق دو فوتورافچی رفته بودیم برای شکار در پائیز ... از همان اول شب باران می آمد و من مثل کاراکتر معروف " سفرهای گالیور " از اول سفر می گفتم : " من می دانم که نمی شود !! "

 

 

صبحانه را کامل برگزار کردیم که شرمنده صبح بارانی جمعه نشویم !! ( حکایت دارد ... ) ، بعد راه افتادیم طرف شهرستان ورزقان ، هوا رسما ابری بود و گهگاهی هم چند قطره ای می بارید ؛ یک بنر زده بودند که نشان می داد مسابقات استانی سوارکاری جام ستارخان امروز در ورزقان برگزار خواهد شد ... فوتورافچی ها مایوس از عکاسی تصمیم گرفتند تا بروند از سوارکاری چیزی پیدا بکنند ...


وقتی به آنجا رسیدیم هنوز بساط چیده نشده بود و باران هم شدت گرفته بود ، دوباره منصرف شدند و برگشتیم شهر و این بار به فرعی معادن مس سونگون پیچیدیم تا اصل برنامه که رفتن به منطقه ی معروف به " پیر داوود " بود را اجرا بکنیم ...( حکایت دارد ... ) بخاطر مه خیلی غلیظ فرعی را بزحمت می شد تشخیص داد ، کمی جلوتر که رفتیم فوتورافچی ماشین را برگرداند ، چون رفتنمان بی فایده بود ؛ عکاسی که هیچ ، به درد تماشای خودمان هم نمی خورد !!


برگشتیم ورزقان و قرار شد از مسیر ییلاقی و گردنه  " مشکعنبر " به خانه برگردیم ...( حکایت دارد ... ) ، باران شدت گرفته بود و بخاطر خرابی جاده و رانندگی بد فوتورافچی مسیری که طی می کردیم مثل قایقرانی در آبهای خروشان بود ... البته دوست دیگرمان در حالیکه گاه با سر به سقف می خورد و گاه کله پا می شد حین اینهمه کار ، انار هم می خورد !!! ( حکایت دارد ... )


گردنه را پائین آمدیم و ناگهان آسمان کمی روی خوش نشان داد و دو طرف جاده باغاتی که خزان آنها را رنگ آمیزی کرده بود دیده شد ... فوتورافچی ها سریعا دست به دوربین شده و رفتند تا کمی عکاسی کنند ، موبایل من دراین کم نوری فقط می توانست عکس خبری جمع بکند !!! کمی بعد قسمتی از آسمان آبی شد و هر از گاهی آفتاب از شکاف ابرها به منطقه نور می رساند و در عرض چند دقیقه ورق ددر برگشت و رضایت فوتورافچی ها جلب شد !! آنقدر که منهم توانستم چند تا عکس برای انظار عمومی بگیرم .






http://s5.picofile.com/file/8146407384/2014_10_16_0748.jpg


http://s5.picofile.com/file/8146407518/IMG_20141017_125555.jpg


http://s5.picofile.com/file/8146407642/2014_10_16_0746.jpg


دوئل عکاسباشی ها سر یک سوژه !!

 


***

هر چقدر کیفیت عکس ها را پائین می آوردم از حجمشان کاسته نمی شد !! 

 

ناهار را هم رفتیم دورهمی خوردیم و کلی حرف زدیم ( حکایت دارد ... ) !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
واحه شنبه 26 مهر 1393 ساعت 08:40

جناب دادو با اجازه تون من دو تا از عکسها را برداشتم.عکس یکی به آخر خیلی قشنگتره!میدونید اسم درختش چیه؟
ورزقان بعد از زلزله اوضاعش چطور شد؟مردم سر و سامون گرفتن؟
هر وقت بارون شدید میشه،فکر کردن به خانه هایی که سقفشون چکه میکنه،عذاب آوره...با خودم میگم مسوولین چه دلهای گنده ای دارن...کاش سقف همه ی خانه ها محکم و پابرجا باشه.

عکس ها که کم کیفیت هستند ...
درخت را نمی دانم !!
خانه های نوساز از دور دیده می شدند ، داراها می افتند و بلند می شوند ، ندارها بلند نمی شوند که بیافتند !!
در منطقه ی ما دل را جای شکم بکار می برند و الحق مسئولین شکم گنده ای دارند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد