یا منتقم !!

طبق اخبار رسیده بلافاصله بعد از انتشار خبر حمله انتقامی ایران به مواضعی در اسرائیل ، برخی از مردم دوراندیش پایتخت (!) به پمپ بنزین ها رفته اند تا برای روز مبادا بنزین ذخیره بکنند ... و احتمالا کرایه ویلا و اتاق در شمال ، دوبرابر شده است !!

حوالی ساعت 10 ، به زور نوراخانیم را آماده کردم تا برود مهدکودک ... واقعیت این است که از حضورش در مهد راضی نیستم و چیزهایی کهمی آموزد اصلا خوب نیستند !؟ ولی فعلا چاره ای نیست و هر وقت کار خاصی نداشته باشم پیش خودم نگهمیدارم !! جلوی در مهد یک پدر بهمراه کودکش و آنطرفتر یکی از جینگول مامانها باتفاق پسرش ایستاده بودند تا در را باز بکنند ... وقتی ما رسیدیم مامان این یکی با بابای آن یکی حرف می زد !؟ " والله مونده بودم که بیارمش مهد یا نه ، تا صبح از ترسم نخوابیده ام !! اگر اسرائیل حمله بکند بچه م در مهد از ترس می میرد !! باید کنار خودم باشد ... " و آقای پدر سر بزیر و تنها در حال گوش دادن !! و ما رسیدیم و بچه ها با دیدن هم ، به سر و کول هم پریدند و انگار نه انگار حمله موشکی شده و ... ما دو تا پدر دم در ایستادیم و مادر جینگولی ، بهمراه بچه ها وارد مهد شد تا شاید توصیه های لازم را به مسئولین بکند !! به آن دیگر بابا گفتم : " بچه در اینجا بماند بهتر است که توی خانه با آن مادر بماند ، حالا این چرا تا صبح نخوابیده !؟ "

سر راه برگشت به خانه ، کمی کدو خریدم برای بورانی ظهر ... کدو پنجهزار تومان گرانتر شده بود ، با خودم گفتم شاید از اثرات حمله موشکی جدید بوده باشد !؟ ولی یک چیزی جالبتر بود و آن اینکه قدیم کدو را وقتی می چیدند ، دو سانت از محل اتصالش به بوته ، روی کدو می ماند ، این بار دم کدو اندازه خودش بود !!

 به هوش مصنوعی گفتم یک تجزیه و تحلیل بکن و بلافاصله جواب داد : " با احتساب این دم به این درازی ، هشت هزار و پانصد روی هر کیلو کدو آمده است !! "

وارد بقالی سر خیابان مان شدم ، این هنوز طعم و حال و هوای آن بقالی ها را دارد و کمتر سوپری شده است !! یک پیرمردی چند کیسه برنج خریده بود و به زحمت داشت یکی را بلند می کرد تا ببرد بگذارد توی ماشین که دو تایش را برداشتم و برایش تا صندوق ماشین اش بردم و دیدم هنوز ادامه دارد و خدا بدهد برکت ، شش کیسه برنج خریده بود !! بشوخی گفتم : " حاجی ایشالا مهمانی دارید !؟ " با خشم گفت : " نه بابا ، مهمونی چیه ... این بی شرفها حمله کردند به اسرائیل و از فردا جنگ شروع می شود !! " ( دیدم حق دارد و فرقی با کسانی که دیروز بنزین زده اند ندارد ! ) گفتم :" ولی شش تا کیسه زیاد هست هااا چون آنها گفته اند در عرض بیست و چهار ساعت ایران را شخم خواهند زد !! " گفت : " ... خورده اند !! آنها هنوز چند ماه است غزه را می زنند و به جایی نرسیده اند !؟ " نگاهی به بقال محله کردم و بعد از رفتن آن پیرمرد گفتم : " والله آدم نمی داند این مردم قبله دلشان کدام طرفی هست !!؟ "

اسرائیل در جلسه ضروری که برای مقابله با ایران گرفته است ، با توجه به کمبود سلاح و بمب (!) تصمیم گرفته تا با یک حمله حداقلی یک نتیجه حداکثری بگیرد برای همین گزینه های زیر روی میز جنگ اسرائیل قرار دارد:

- زدن یکی دو پل در جاده های هزار و چالوس ، تا مردم تهران نتوانند به شما بروند و به نهایت افسردگی برسند !!

- ورزشگاه آزادی را با چهارراکت بزنند تا با یک پرواز ، 100هزار کشته بگیرند (!) البته لازم است هماهنگی های با فدراسیون فوتبال صورت بگیرد تا دربی پایتخت بصورت پیش نوبت انجام بگیرد و ایضا نیروی انتظامی اجازه حضور حداکثری بانوان در ورزشگاه را بصورت مختلط صادر نماید !!استادیوم یادگار امام تبریز هم استعداد خوبی دارد ، مخصوصا که موشک ها از آذرشهر پرتاب شده اند !!

- در حمله به تهران ، حتما زدن بالاشهر مدنظر باشد تا انعکاس بین المللی آن زیاد باشد و از هر خانه حداقل بیست نفر در آمریکا و اروپا شمع روشن بکنند !! زدن پائین شهر به نفع دولت ایران است و فقط یارانه بگیرها را کاهش خواهد داد !!