خسرو حکیم رابط کتابی دارد از روزنوشتهها و خاطرات خود به نام « من با کدام ابر ». در آن داستانی دارد که مضمون آن به شرح زیر است:
روز سهشنبه در کلاس پنجم دبستان، به دانشآموزان گفتم که شنبه امتحان تاریخ و جغرافیا دارید: شفاهی
روز پنجشنبه گفتم: امتحان تاریخ و جغرافیا داریم. همین امروز: کتبی.
همه اعتراض کردند که امتحان قرار نبود امروز باشد و قرار بود شنبه باشد. همینطور قرار نبود کتبی باشد و قرار بود شفاهی باشد.
گفتم: همین است که هست. امروز است و کتبی است. هر کس نمیخواهد بیاید جلوی کلاس بایستد.
از کلاس شصت نفری، سه نفر آمدند و جلوی کلاس ایستادند. سوالات را روی تخته نوشتم و بچهها پاسخها را روی کاغذ نوشتند.
وقتی امتحان تمام شد. گفتم: از هر کدام از شما، ده نمره کم میکنم از تاریخ و ده نمره از جغرافیا.
و به این سه نفر بیست نمره میدهم در تاریخ و بیست نمره در جغرافیا. تا بیاموزید که زیر بار ظلم نروید. درس امروز ما ظلم ستیزی است…
انصافاً اگر شما بودید جزو کدام گروه قرار می گرفتید؟
ادامه مطلب ...
دوست شما رفته است به کانادا ، در میان عکس هایی که برایتان می فرستد چه چیزی برایتان جالبتر خواهد بود !؟ عکس از ساختمان های بلند ، خیابان های تمیز و مرتب ، آدم هایی که شبیه خودشان هستند ، آرامش شهر ها و یا ... !؟!؟
ادامه مطلب ...
سه هفته پیش به یکی از دوستان زنگ زدم برای احوالپرسی ، توی گوشی بصورت درگوشی گفت که در هیئت کوهنوردی است وقتی بیرون رفت تماس می گیرد !! امروز اس ام اس زده ام که آنجا چکار داری که سه هفته است بیرون نیامده ای !!؟
ادامه مطلب ...