یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

بین دو میو !!

 

در کارخانه روی هم رفته بیست - بیست و پنج تا گربه هست !! و با وجود اینکه تعداد زیادی بحساب نمی آیند ولی کلکسیون جالبی برای گربه شناسی هستند ... یکی از اینها که فعلا فرماندار منطقه است (!) مورد غضب اکثریت همکاران و مورد عنایت اقلیتی تو سری خور است !! البته یک گربه بیشتر نیست ولی مردم در موجودات و اشیاء اطراف خود ، خود را می بینند !! 

 

 

=== 

 

دیشب بعد از اینکه رسیدم خانه ، بساط شام برپا بود ، سالاد الویه ای از همسایه آمده بود و ماهی توی ماهیتابه داشت سرخ می شد ، در خانه ما ماهیتابه اسم غریبی است و بیشتر سیب زمینی تابه است !!! کمی از ماهی ها را قاتی الویه کرده و خوردم و بقیه را بهمراه دو فقره سنگک فرستادم خانه همسایه !! به مادرم گفتم که به همسایه بگوید این ماهی ها را همین حالا از رودخانه ی وسط شهر گرفته بودم !!!  

 

حوالی ساعت 8 باتفاق دوستی رفتم ددر شهری ... یک دوری در شهر زدیم ، هوا واقعا سرد بود !! قرار شد شام سبکی بخوریم ، برای همین رفتیم " سوپ و سالاد لوتوس " ، حداقل این است که محیط دنج و ساکتی دارد ، کم خوردیم و زیاد حرف زدیم ، داشتن دوست باکلاس هم نعمتی بزرگ است ، همان جا سر میز که نشسته بودیم و سوپ می خوردیم سوار کلمات شده و از مریلند تا لس آنجلس را پیاده گز کردیم !! 

 

هر بار که می آئیم این رفیق ما دست به امتحان انواع غذاها می زند ولی من همچنان سر حرفم هستم و تونا سالاد می خورم !!! مداحی های این قرتی مداح های پایتخت را که شنیده اید ، یکی می نشیند و بکگراند می خواند و یک ساعت یکریز می گوید " حسین ... حسین ... سین ... سین ... سین ... " آن یکی هم  نوحه و ترانه می خواند !!! پای میز شام هم مثل همان مداح اولی همیشه انتخاب خودم را می خورم و دوستم متنوع می خورد !!! شام من عکس گرفتن ندارد چون دو بار عکس اش را گذاشته ام ولی انتخاب دیشب دوستم که نامش یادم نیست را ثبت تصویری کردم !! 

 

 

 

=== 

 

امروز سه نفر از همکاران بازنشسته می شدند ، شکر خدا در این هیجده سال کسی نبوده که از بازنشسته شدنش کارخانه تَرَک بردارد و کاری لنگ بماند و آدم کمی متاسف بشود و این نشانه ی تعالی سازمانی است !!! و نمی دانم چرا هر وقت کسی بازنشسته می شود هم او نفس راحتی می کشد و هم کارخانه !!! و این شامل همه ی رده های کارگری ، مهندسی و مدیریتی می شود و در حالیست که افراد حاضر از جمله خود من چنین گمان می کنیم که مهره ی شاخصی هستیم و اگر یک روز نباشیم چرخ صنعت از حرکت باز می ماند !!! 

 

همکارانی که بازنشسته می شدند طبق عادتی که روال شده است برای پذیرایی و خداحافظی وعده ی ناهار را هم اضافه کرده بودند و البته من بدلیل اینکه اصلا از ناهار کارخانه نمی خورم برای ناهار نرفتم ، و آخر سر برای خداحافظی می رفتم که به آنهم نرسیدم و برگشتم اداره برای گرفتن یک پرینت ضروری و وقتی به جلوی غذاخوری رسیدم که همه رفته بودند ، بین خودمان باشد چیزی را هم از دست ندادم !!! 

 

جلوی غذاخوری برسم زمان ناهار ، گربه ها جمع شده بودند تا از مانده غذا و لطف همکاران شکمی سیر بکنند !! ولی از شانس شان غذا جوجه کباب بود و این مواقع برای گربه چیزی نمی ماند و قشر کارگر ته دیس اش را امضا می زند !!! از جمع دورهمی گربه ها یک عکسی گرفته و بعد رفتم از کارگاه مان برایشان سنگدان مرغ آوردم و نفری یکی خوردند ... چکار کنیم که صداقت میوی اینها از صداقت سلام خیلی ها بهترتر است !!! 

 

 
 
 

نظرات 2 + ارسال نظر
جوان جمعه 1 آذر 1392 ساعت 13:54

سلام آقا این رستوران لوتوس کجای این کلان شهر هستش؟! اسمشو دوست دارم

دادو - جوان جمعه 1 آذر 1392 ساعت 15:21

ورودی ولیعصر از مقابل هتل مرمر - روبروی بستنی لاله زار 2
( نمیشه از طریق وبلاگ جواب گذاشت !! )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد