عجب سکوت بلندی ، عجـب تب سردی
عجب حدیث غـریبی
حکایت مردی ...
تو رفته ای که نیایی و حسرتم این است
نه می شود که بمیرم ٬
نه این که برگردی!
چه سکوت پر زهیاهویی چه راز های سر به مهر و اسرار نهانی تو رفته ای و من در حسرت نیم نگاهی دلم می خواهد دوباره باز آیییی
چه سکوت پر زهیاهویی
چه راز های سر به مهر و اسرار نهانی
تو رفته ای و من در حسرت نیم نگاهی
دلم می خواهد دوباره باز آیییی