یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مرگ برای همسایه !!

امروز صبح خیلی زود از خانه بیرون رفته بودم ، یک سفارش عجله ای داشتم که دوستم با احترامات فائقه ، هل داده بود به من ... سفارش دهنده یک خانم کارمند بود !!؟

   ادامه مطلب ...

سوخت ...

مرد عابدی که سالهای سال به تعبد و زهد روزگار گذرانده بود ، فرزند خردسال خود را به مکتب می فرستد ... در بازگشت از مکتب کودک گریان بود و پدر جریان را می پرسد ... کودک می گوید امروز در مکتب ، استاد « بسم الله » را معنی کرد و من از عظمت و درک آن معنا ، دگرگون شدم ...

 

ادامه مطلب ...