دیشب رفته بودیم خانه ی بردار کوچکترم آش بدهیم ... هم خودش و هم پسرش سرماخورده اند !! و قرار بود بخاطر نوراخانیم خودمان برای دیدنشان نرویم (!) از دم در آش را دادیم و برگشتیم ...
یکی از خاصیت های دنیای امروزمان و دنیای صنعتی این است که مصرف زدگی را بیشتر بکند تا تضمینی برای فعالیت های کسب و کار باشد !! ما هر روز مطالب ضد و نقیض زیادی می شنویم که ما را در تب و تاب مصرف نگه می دارد !! ما همیشه باید مصرف کننده ی خوبی باشیم ؛ فرقی نمی کند چای سیاه بنوشیم یا چای سبز !؟!؟ باید بنوشیم (!) تا بازار چایی کساد نشود !!
ادامه مطلب ...
این روزها ( منظورم شبها ! ) نوراخانیم موقع خواب با چشمان بسته سرو صدا کرده و ما را بیدار می کند و کمی اینطرف و آنطرف غلت زده و دوباره می خوابد و این کارش باعث می شود تا چند ساعتی که می خوابیم ، با پخش آگهی های مکررِ نورا قطع بشود !! و این قطع و وصلی ها دلخوشی و ناخوشی هایی بهمراه دارد ...
ادامه مطلب ...
دیروز بود انگار ، که در خبرهای دنیای مجازی خواندم که رئیس جمعیت هلال احمر که در حال خروج از کشور بود ( برای جلسه ای در سوئیس !) با مُهرِ ممنوع الخروجی برخورد کرده و در بازگشت به خانه (!) همان سر کوچه شان (!!!) بازداشت شده اند ...
ادامه مطلب ...