یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

در مجمع عکاسان !!

 

این روزها ( منظورم شبها ! ) نوراخانیم موقع خواب با چشمان بسته سرو صدا کرده و ما را بیدار می کند و کمی اینطرف و آنطرف غلت زده و دوباره می خوابد و این کارش باعث می شود تا چند ساعتی که می خوابیم ، با پخش آگهی های مکررِ نورا قطع بشود !! و این قطع و وصلی ها دلخوشی و ناخوشی هایی بهمراه دارد ...

 

 

مثلا ناخوشی اینکه بانو از صبح تا شب از بی خوابی شکایت دارد !! و من هم که در طول روز نمی خوابم باید با همین خواب شکسته بسته روزم را بگذرانم !! و خوشی هم اینکه خواب های عجیب و غریب من با این قطع و وصلی ها (!) عجیب ترو غریب تر می شوند !! دیروز داشتم برای بالدیزخانیم ( خواهر بانو ) تعریف می کردم که گاه بین مسیبری که در خواب طی می کردم یکی دو ایستگاه فاصله می افتد و من با یک موضوع دیگر روبرو می شوم و نمی دانم توی ایستگاههای بین راه چه اتفاقی می افتد !!؟

 

دیشب توی خواب باتفاق تنی چند از دوستان بزرگ و بزرگوارم و یک تعداد دیگردر یک نشست عکاسی حضور داشتم ... نشست در اندازه یک میز بزرگ اداری بود و مدعوین دور هم نشسته بودند و یکی دو نفر از آشنایان هم که مثلا خودشان را در مقوله ی عکاسی خیلی تحویل می گرفتندکمی شاکی بودند که چرا فوتورافچی مرا به آنجا برده است !! و فوتورافچی با همان خباثتی که داشت (!) جوابشان را خیلی تلخ تر از همیشه داد !! و در همین اثنا که داشتند چای می دادند و پذیرائی می کردند ، فوتورافچی از من پرسید که کی به تو خبر داده که بیایی !؟ و من دور و بر را نگاه کردم و دنبال جواب می گشتم !! حتی این فکر را هم کردم که شاید از طرف روزنامه مرا فرستاده اند برای گزارش جلسه !!!!


جلسه در حد معارفه یک برنامه بود و کمی بعد ( یکی دو ایستگاه بعد از بیداری شبانه! ) تبدیل شد به یک جریانی مثل این استند کمدی ها که اجرا می کنند و همان تعدادی که در آن جلسه بودند به نوبت می آمدند و در مورد موضوعی که مربوط به عکاسی بود ، 10 دقیقه حرف می زدند و می رفتند و در نهایت هم که با رای حضار و داوران که اتفاقا آنها هم آشنا بودند ... امتیاز صادر می شد!!

 

طبق معمول نوبت من اول از همه بود و شاید دلیل آن این بود که فکر کرده بودند این بیاید و چرت و پرت هایش را بگوید و بعد دیگران بیایند و حرفهایشان را بزنند !! توی وزنه برداری دیده اید که شرکت کننده ها می آیند و در وزن های پائین رقابت می کنند و مهره های اصلی می مانند برای آخر مسابقه و مثلا می آیند و بیست - سی کیلو وزنه بالاتر درخواست می کنند !!!

 

موضوع استندعکاسی در زمینه انتقال سریع و کوتاه تجربه بود !! یعنی شما یک دوربین به یک آدم ناشی و یا یک بچه می دهید که برود و از روستایشان چند تاعکس برایتان بگیرد ... فرصتی هم برای یاد دادن تکنیک ها و ... ندارید !! و البته هم نمی شود سر پا یکی را عکاس کرد ( هرچند اساتید و برخی موسسات هنری، امروزه نشسته هم یکی را عکاس می کنند !! ) و شما بایدبا یک جمله ذهن او را نسبت به کاری که باید بکند آماده بکنید !!!! و من این استندعکاسی را با موفقیت تمام بپایان رساندم و چند دقیقه هم وقت اضافه آوردم ...

 
نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا یکشنبه 17 آذر 1398 ساعت 18:01

سلام
اینکه موسسات ویا بعضی اساتید یکی را ایستاده و نشسته وگاها خوابیده عکاس میکنند این قسمتش اصول مقدماتی عکاسی میباشد وبعد از اتمام این قسمت که با هزینه بسیار گزافی هم همراه است .تازه نوعکاسان از این دست خدمت استاد میروند برای دوره تکمیلی که بیشتر کلاس گپ و گفت است و کم کم نوعکاسان به جرگه نوچه های اوستا ( ببخشید استاد ) در آمده وبه فرمان ایشان برای ضایع کردن دیگران و ایضا بزرگنمائی اوستا ( ببخشید استاد ) دست بکار میشوند والبته اوستا هم که خود زمانی نوچه تشریف داشتند از خجالت دست پروردگان خود که همان نوچه ها باشند در آمده ودر بعضی جشنواره های در پیتی و خودمانی یکی دو عکس از این پاچه خواران را بالا کشیده و مشمول جایزه میفرمایند تا در آینده نزدیک به درجه رفیع اوستا (ببخشید استاد ) مفت خر گردند

سلام
یکی از مزایای خواب این است که آدم در حوزه ای ورود می کند ، خوشش آمد می ماند و خوشش نیامد بیدار می شود ...
و امممما این موسسات بر اساس نیاز و نقاضا ایجاد می شوند و از راههای موفقیت دانستن نبض نیاز جامعه است ... طبقه ی متوسط به بالای ما نیاز به هویت کاذب دارد و این موسسات در این راه هویت فشانی می کنند !! استاد که سهل است ؛ عباراتی مانند حضرت عشق ، حضرت دوست و از این قبیل هم در بازار زیاد یافت می شود !! ولی زمان که می گذرد برخی از اوستاها می بینند که چه چیزی داده اند و چه چیزی گرفته اند، رفتن به دنبال قیمت گاه آدم را بی ارزش میکند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد