یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شبگردی ...

 

بعد از شام هوس کردم برویم و بعد از باران عصرگاهی کمی در پارک قدم زنی بکنیم ، و کمی بعد زنگ زدیم تا ببینیم مادربانو و اهل خانه برای همراهی می آیند یا نه که آنها قبل از ما از خانه بیرون زده بودند و در جائی به هم رسیدیم ...

   ادامه مطلب ...

قدم شبانه ...

 

عصر رفته بودم به مجلس فضولی !! هر گونه بداشت بکنید آزادید ولی درست اش این است که هردو هفته یکبار مجلس فضولی خوانی برپاست !! ملا محمد فضولی یکی از بلندپایه ترین شعرای منطقه ی خاورمیانه است که به سه زبان ترکی ، فارسی و عربی شعر سروده است و من از سر کنجکاوی رفته بودم تا ببینم کمّ و کیفِ این مجلس چگونه می باشد !؟!؟

 

حالا می خواهم بروم در هوای بعد از باران ، کمی در شاهگلی قدم بزنم ، برگردم و ببینم حسی برای نوشتن مانده است یا نه !؟!؟

 

تحمل کردن !!

 

این روزها شاید غریب ترین واژه در میان مردم جامعه ی ما همین " تحمل کردن همدیگر " بوده باشد !! مردم بواسطه ی افکار مختلف و درگیری های مختلفی که دارند دارای سمت و سوهای فکری متفاوتی شده اند و هر کسی هم دوست دارد در فرصتی که دارد و در موقعیتی که هست ، به طرف هدف خود برود و البته در این راه همه چیز را هم با خود ببرد (!!)

   ادامه مطلب ...

با کد ذخیره می کنیم !!

 

چند وقتی بود که مادرم می گفت : " شب پنجشنبه یا جمعه بیائید تا مسابقه ی برنده باش ( برنده شو !! ) را ببینید !! " و ما نه تنها برای آن دو شب برنامه مان فول بود بلکه علاقه ی چندانی به رویت جمال و حرکات محمدرضا گلزار نداشتیم !! و خلاصه اینکه پنجشنبه ی قبل مادرم برای شام خانه ی مادربانو آمده بود و تبلت آوردند و مسابقه را باز کردند ...

  

ادامه مطلب ...

یادش گرامی ...


در خبر آمد که بازیگر نقش اوشین در سن 94 سالگی درگذشته است !!! تقریبا از ابتدای پخش سریال " سالهای دور از خانه "بود که برادرم که یکسال از من بزرگتر بود رفت خدمت سربازی و همزمان با پایان آن ، سربازی اش تمام شد و دو سال یکی از مشغولیت های حساس آن زمانِ مردم (!) نگاه کردن به آن سریال بود ...

 

یادم نمی رود که شنبه ها ساعت 9 شب که می شد ، شهر سوت و کور می شد و من که در یک چاپخانه کار می کردم ، بدلیل نبود تاکسی ، مسیرم تا خانه را پیاده می رفتم !! و از نشانه های ارادت مردم ایران به این سریال ، بازارچه های تاناکورا بود که بنام شوه راوشین ، ریوزو تاناکورا ، چنین نامی گرفته بود و الحق و الانصاف که بر گردن ملت ما حق عظیمی داشت !!

  

ادامه مطلب ...