یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

5 ساعت فوتبالی ...

 

دیروز عصر ، حوالی شروع شدن بازی ایران و مراکش بود که به دوستم ؛ آن دیگر دادو (!) زنگ زدم و وقتی مطمئن شدم خانه هست و پای تی وی (!) به خانه ی آنها رفتیم تا باهم فوتبال ببینیم ... هر فعالیتی را وقتی با اهل اش انجام بدهی ، حتی تماشای فوتبال (!) چند برابر حال می دهد ...

   

وقتی ما رسیدیم چند دقیقه ای از شروع بازی گذشته بود و آمار هم نشان می داد که وضعیت خیلی خراب است ، 18 درصد مالکیت توپ در مقابل 82 درصد مالکیت توپ مراکش ... و فشار بازی روان مراکشی ها هر لحظه بیشتر می شد و دقیقه ی 25 اینا بود که گزارشگر می گفت : " این زمان چرا نمی گذرد !؟ " و بازی ایران مقابل مراکش آدم را یاد سریال فوتبالیست ها می انداخت که بازیکنان خودشان را سپر شوت ها می کردند و با چنگ و دندان برای گل نخوردن تلاش می کردند ، البته درخشش دروازه بان هم خیلی خوب بود!! البته یکی دو موقعیت خیلی خوب هم افتاده بود که از آن غزال های تیزپا خبری نبود و یوزپلنگ ها برای منقرض نشدن می جنگیدند !! خدا را شکر حساسیت درون زمین بقدری بالا بود که حاشیه ها فراموش شده بود ...

 

در نیمه دوم تفکرات ضد فوتبالی مربی  به کمک تیم ایران آمد و همان برنامه هایی که وقتی تیم های دیگر در مقابل ایران می کردند ، خیلی بد بود !! این بار تاکتیک تیم شده بود و بازی روان مراکشی را بهم زدند و تا دقیقه ی نود مقاومت کردند تا گل نخورند ... تیمی که برای برد رفته بود ، برای مساوی دعا دعا می کرد و در دقیقه ی انتهایی بازی ، یک اتفاق خوشآیند ، بازی را به نفع ایران تغییر داد !! گل به خودی مراکشی ها مکمل گل نخوردن ایرانی ها شد و نتیجه ی دور از انتظار بُرد ، به دست آمد !!

 

موقعی که ضربه ایستگاهی برای ایران به دست آمد ، دوستم گفت : " باور کنید حالا گل می زنند !! " بانو هم که درگیر تماشای بازی بود گفت : " اگر ایران گل بزند ( البته یک ثانیه ای تعلل کرد ! ) برای همه تان بستنی می خرم !! " و ضربه زده شد و ضربه ی سر دفاع مراکشی توی تور دروازه شان نشست و بازی مانند آوار سر مراکشی ها خراب شد !! البته در جمعی که ما بودیم همه دوست داشتند این گل را تیم ایران بزند تا اینکه یک بازیکن به خودشان بزند و برای همین کمتر از اینکه همراه تیم ایران و گزارشگر خوشحال بشوند ، همراه با بازیکنی که گل به خودی زده بود متاسف شدند !! و بازی به پایان رسید و گزارشگر که همان فردوسی پور لوس بیمزه باشد عین خر کیف کرده بود تا درون و ذاتش را بیرون ریخته بوده باشد !!

 

از همان لحظه بازی از میدان به اینترنت انتقال یافت و انواعی از اظهار نظرها پخش شد ... خیلی ها بلافاصله توی فاز ملیتی رفته و عکس یوزپلنگ و پرچم گذاشتند و برخی ها هم که مثلا مخالفِ داخلی تشریف داشتند ، گل به خودی را پررنگ کرده و بنوعی دهن کجی می کردند !! بعضی از مخالف های خارجی هم برعکس شده بودند و عالمی شده بود !! بنظر من گل به خودی مراکشی ها نه از اشتباه ناشیانه که نشانه ای از فشار مضاعف تیم ایران در دقایق انتهایی بود و حتی باندازه کی روش اعتقاد به شانس نداشتم و حالا هم فکر نمی کنم که ایران شانس آورده باشد ...

 

کمی بعد از بازی و فروکش کردن غلیانات بازی اول ، شامی خوردیم و نشستیم فوتبال (!) ببینیم ؛ اسپانیا و پرتقال ... پیش بینی خود من 2 - 1 به نفع اسپانیا بود !! بازی بسیار روان و مدل گل کوچکی اسپانیایی ها در تمام دقایق بازی ادامه داشت و پنالتی زودهنگام هم در آن تاثیری نداشت !! و در طرف دیگر تیم پرتقال و مخصوصا رونالدو روز بسیار خوبی داشت و در نهایت آمادگی بود !! بازی انیستای پا به سن گذاشته و دوستانش فوق العاده بود و بسیار تحسین برانگیز و رونالدو که سنگ تمام گذاشت و تمام کاستی های تیم اش را جبران کرد ...


90 دقیقه فوتبال اروپائی به نمایش گذاشتند و یک نتیجه بسیار عالی و البته عالی تر از همه برای تیم ایران بود ( هرچند بنظر من هیچ فرقی به حال ایران ندارد و از آن اما و اگرها چیزی عاید تیم نمی شود و همان حضور و بدست آوردن یک برد در جام جهانی ( حتی با وجود گل به خودی ! ) از سر تیم ایران زیاده تر بود ... و مثلا ایران می خواهد مقابل پرتقال یا اسپانیا به مساوی فکر بکند !! البته روی کاغذ می شود که بقیه بازی ها همگی مساوی بشوند و ایران بعنوان تیم اول صعود بکند !!!  وصد البته شاید با منطق یک بومی نیمه وحشی آفریقائی جور در نیاید ولی برای تفکر ایرانی اصلا هم بعید نیست ؛ چون اینجا شما گاه با دو ضامن معتبر نمی توانید 3میلیون وام ازدواج بگیرید و گاه بدون ضامن می توانید سی هزار میلیارد وام با سود صفر بگیرید !!!!

 

شب فوتبالی خیلی خوبی بود ، 3 گل اسپانیا زد و 3 گل پرتقال زد و یک گل مراکش به خودش زد تا تیم ایران با اقتدار تمام یکی دو روز در صدر بنشیند و خوش به حال بشود !! بااین حال نباید فراموش کرد که هرچند این برد شایسته ی یک یوزپلنگ نبود ولی نیاز یک یوزپلنگ در حال انقراض بود !! و این دوبازی و نتیجه ی بدست آمده برای تیم ایران مرا یاد شعر معروف سعدی انداخت که : " شغال نگون بخت را شیر خورد   /   بماند آنچ روبه از آن سیر خورد "

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فرید شنبه 26 خرداد 1397 ساعت 22:16 http://gapogoft.blog.ir

باور کن کامل خوندمش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد