یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عشق و اندوه ...

 

 

 

رابطه اندوه و عشق چیست؟


ما میدانیم که اندوه یعنی رنج بسیار، یعنی تنهایی، یعنی احساس انزوا. اندوه هر کس با اندوه دیگری کاملا متفاوت است و هر کس با احساس اندوهی که دارد جانب انزوا گزیده است. ما، نه فقط به صورت کلامی، بلکه در عمق و در احساس درونی و وجودی خود ماهیت این اندوه را می شناسیم. حال ببینیم ارتباط اندوه با عشق چیست. عشق چیست؟ آیا هیچ وقت این پرسش را از خود پرسیده اید؟ آیا نوعی احساس جنسی است؟ آیا خواندن یک شعر زیباست، نگاه کردن به این درختان قشنگ است؟ آیا، عشق، لذت است؟ توجه بفرمایید. ما باید با خود صادق باشیم، در غیر این صورت چه لذتی در این کار است؟ (شوخی،یعنی توانایی خندیدن، توانایی خندیدن به یک جوک، نه فقط وقتی آدم تنهاست، بلکه در جمع، چیزیست ضروری.) از خود می پرسیم عشق چیست؟ آیا عشق هوس است؟ آیا عشق اندیشه است؟ آیا عشق چیزیست که نگه می داریم و مالک آن می شویم؟ آیا عشق چیزیست که به هنگام پرستش یک مجسمه، یک تصویر ذهنی با یک نماد دارید؟ آیا عشق یعنی اینها؟ نماد، مجسمه و تصویر حاصل اندیشه اند. نیاز های شما را اندیشه سر هم می کند. آیا به این عشق می گویند؟ شکی نیست که ترس عشق نیست. آیا جیچ وقت به نفرت نگاه کرده اید؟ اگر در وجودتان تنفر باشد ترس زایل می شود. اگر واقعاً از کسی متنفر باشید، ترسی ندارید. اگر آنچه را که در درون شماست و عشق نام ندارد بکلی انکار کنید و هر چه را که عشق نیست دور بریزید آنوقت وجودتان از عشق عطرآگین می شود. آنوقت، عشق که با شفقت و مهربانی همراه است، دارای هوشمندی خاص خود می شود، که هوشمندی مغزِ دانشمندانه نیست. وقتی ما دارای عشقی این چنین می شویم، وقتی دارای این شفقت و مهربانی گردیم، نه غم و غصه ای وجود دارد، نه دردی، و نه اندوهی. عشق وجود دارد، و شما هر چه را که عشق نیست انکار می کنید. وقتی عشق بود دیگر کسی را کشتار نمی کنید- هرگز! حیوانی را برای غذای خود به قتل نمی رسانید ( البته به خوردن گوشت ادامه دهید، من نمی گویم این کار را نکنید.) رسیدن به این فکر کاری عظیم است. چیزی نیست که بتوان از ذیگری گرفت یا به کسی داد. اما اگر شما، در وجود خود، هرچه را که عشق نیست، هر چه را که اندیشه سر هم بندی کرده است، دور بریزید، آنگاه پاداش واقعی خود را دریافت خواهید کرد، از تمامی مشکلات فارغ خواهید شد، آنوقت آن چیز دیگر را ، آن عشق را خواهید داشت. این مثبت ترین چیز عملی ترین چیز است. غیر عملی ترین کار در زندگی ساختن تسلیحات و کشتن افراد است، اینطور نیست؟ این چیزیست که پولهای مالیات شما را صرفش می کنند. من سیاستمدار نیستم، پس به همۀ این حرفها گوش ندهید. اما ببینید چکار دارید می کنید، و ما در این جامعه، در این جامعه ای که بوجود آورده ایم چه می کنیم. اجتماع با ما فرقی ندارد. ما آن را تشکیل داده ایم. عشق کوچکترین ارتباطی با هیچ سازمان و یا با هیچ شخصی ندارد . عشق چون نسیمی برخاسته از دریا است؛ هم می توانید با آن زندگی کنید ، هم می توانید در را به رویش ببندید. وقتی با آن زندگی کنید چیزی کاملاً متفاوت است. راهی برای رسیدن به عشق، راهی برای رسیدن به حقیقت - هیچ راهی - وجود ندارد. باید با عشق و حقیقت زندگی کرد. زمانی به عشق می رسیم که ماهیت کلی روحی و روانی و ساختار وجودی خود را شناخته باشیم.

 

( کریشنا مورتی)

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف یلنیز شنبه 11 فروردین 1397 ساعت 06:28

سلام سلام
پس عشق را هیچ رابطه ای با اندوه نیست!؟
(خوو اینجا گفته با وجود عشق، نه غم و غصه وجود دارد نه اندوهی)
.

سلام
دقیقا ...
جائی که عشق باشد ، سرور است و وجد و زیبائی ...
و بقول شاعر کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد