یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مرد تنها ...

 

زندگی انسان داستان خاصی دارد ،  تنها می آید ولی برنامه اش را جوری نوشته اند که باید اجتماعی زندگی بکند، در تمام طول زندگی کوتاه یا بلندش ، در همه جای زندگی اش ردپایی تنهایی دیده می شود و تا روز آخر که تنها باید برود با انسان می ماند !

   

گاه این رد پا کم رنگ تر شده و گاه پررنگ می شود ؛ ولی آنچه مهم است این است که همیشه هست !! انسان ها در بسترهای مختلفی از فرهنگ ها و جوامع و شرایط اقلیمی رشد می کنند و از نظر روحی بزرگتر می شوند ؛ با تجربه های سبک و سنگین ، تجربه هایی که منتقل می شوند و تجربه هایی که برایش سختی می کشند !! انسان ها گاه از تنهایی فرار می کنند و گاه شدیدا به دنبال آن می روند ، گاه در حالیکه از آن فرار می کنند مستقیماً خود را به ورطه ی آن می اندازند و در نهایت کلام اینکه تنهایی ماوا و مامن نهایی خودآگاهی ست ...

 

شنبه برایم خبر آوردند که برای روز یکشنبه یک مصاحبه ترتیب داده اند ؛ و یکی از آدمهای خاص روزگار ما برای مصاحبه دعوت شده است !! آدم های خاص در هر طیف و طبقه ای که باشند محترم هستند ، چرا که حرمت را از طیف و طبقه کسب نمی کنند بلکه به آن طیف و طبقه حرمت می بخشند ...

 

مهمان دفتر روزنامه " عظیم قیچی ساز " بود ، پرافتخارترین قهرمان کوهنوردی کشور !! بی اغراق او نه تنها برای محله و شهر خود که فراتر از استان و کشور و قاره اش (!) فردی خاص محسوب می شود ... در دنیای کنونی خود را در کلوپ 14 تایی ها (!!)  ،  دربین 31 فاتحِ " 14 قله ی بالای  8000 " قرار دادن و آنهم در آن میان ، بین 15 نفری که این صعودها را بطور طبیعی و بدون اکسیژن انجام داده اند ، قرار گرفتن ، مطمئناً کاری بس بزرگ است که فردی مانند عظیم قیچی ساز به آن دست یافته است ... ما آدمهای خاص را از تعاریف دیگران می شناسیم ولی وقتی پای حرفهایش می نشینیم متوجه می شویم که حرفهای بسیار زیادی هنوز نگفته مانده است و برای تندیس و نماد یک فعالیت شدن تیشه های زیادی را متحمل شده است !!

 

دوست داشتم این مصاحبه را بااطلاع قبلی و با طرح کردن سوالات منسجمی انجام بدهیم ولی چگونه !؟ ما در پایان راه تازه می خواستیم بیآغازیم ... یکشنبه حوالی ساعت 10 قرار مصاحبه بود و دوستم که سردبیر روزنامه است و لطف خاصی به من دارد ، حوالی ساعت 9 آمد سراغ من و باهم رفتیم دفتر روزنامه و کمی بعد یکی دو نفر دیگر هم آمدند ، " عظیم " هواخواهان بسیار زیادی دارد و مشتاقان زیادی برای نشستن در پای حرفهایش !! قرار ما مصاحبه بود ولی این مصاحبه ، هم مصاحبه از آب درآمد و هم  کمی شلوغتر از آن !!

 

ساعت 10 عظیم قیچی ساز آمد و نشستیم برای مصاحبه ترتیب دادن !! همان لحظه ی ورود رکوردر موبایلم را زده بودم و روی میز بود ، کمی به احوالپرسی و حواشی گذشت ، مسئول روزنامه هم باتفاق دوستش که کوهنورد بود و مشتاق دیدار (!) آمده بود و از هر دری سر حرف را باز کردند، بقول ما از " بله برون ننه اش " تا " دعوا سر تقسیم آب فلان روستا "  ... کمی که گذشت و پذیرایی مختصر پایان یافت ، مسئول روزنامه به من گفت : " آقا حالا رکوردر را روشن کن و بذار وسط سفره تا شروع کنیم !! " گفتم : " شما هر وقت صلاح دانستید شروع کنید ، رکوردر از همان وقتی که آب فلان روستا را تقسیم می کردید روشن است !! "

 

قبل از هر چیزی یک منبری گذاشتم از آن دسته منبرها ؛ اتفاقات بزرگی که باید لحظه به لحظه رصد می شد و اطلاعاتی که باید در این چند سال در بسترهای مناسبی انتشار می یافتند و بی مهری برخی ها و کوتاهی رسانه ها و حتی به خود آدم خاص داستان هم رحم نکردم !! یعنی آن یکی دو مزاحم هم نبودم یک کاری می کردم که مصاحبه ی " دادو دوه چی " بزند رودست مصاحبه ی " اوریاتا فالاچی " ...

 

هر از گاهی یک سوالی از گوشه ای پرت می شد و عظیم که فرد مودب و آرامی بود به آنها هم پاسخ می داد ؛ پیش خودم گفتم این صعود نهایی را برود و بسلامت برگردد ، توی لابی بهترین هتل شهر یک مصاحبه ای با او بکنم در اندازه های " مصاحبه با تاریخ " چیزی که در شان یک چنین فردی باشد ... نمی خواهم در اینجا از متن مصاحبه و شرح آن بنویسم و شاید فردا تصویری از روزنامه را گذاشتم ...

 

آدم وقتی خاص می شود تازه می بیند تنهاتر شده است ، آنهم میان جمعی که او را به اشتیاق دوره کرده اند و عظیم که بزرگترین افتخارش شاید این باشد که کاری که همردیف های جهانی اش ، بعد از سی سالگی به آن اقدام کرده اند را تا سی سالگی به پایان رسانده است ، با یک غرور سالم و بی اغراقی از آخرین صعود خود حرف می زد که برایش حکم بازی " رولت روسی " را داشت ...

 

http://s6.picofile.com/file/8243286292/IMG_20160313_114522.jpg

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ت دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 13:41

عالی، خسته نباشی

همطاف یلنیز دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 19:17 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
رفتم اینجا
www.azimgheichisaz.com
و کلی و اندی اطلاعات عظیم خانی ام زیاد شد
فقط دادو خان، در مصاحبه سوالی هم درباره تنهایی این مرد، پرسیده شد؟ و جواب؟

سلام
این مرد جوان مجرد است و یکی دو سوال سخت فلسفی هم ازش پرسیدم ، درست است که کمی از جواب دادن طفره رفت ولی معلوم بود این صعودهای سنگین باندازه ی کافی او را پخته کرده است ...

الهام دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 21:18 http://marzhayemoshtarak.blogfa.com

جوان تر که بودم یه استاد موردعلاقه داشتم که مرد دنیادیده و عمیقی بود، در صحبت های گاه و بیگاهمان دائما معترض بودم و بیشتر ناله میکردم که آدم های خاص و بزرگ زندگیم کم اند و حس میکنم به خرد بیشتری یا مثلا تجربه های متنوع تر و عمیق تری از اونها احتیاج دارم. اون استاد میخندید و میگفت: به زودی میفهمی که نه فقط تو بلکه کلا دنیا اینجور آدم ها رو کم داره.. حالا هرچی بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که کیفیت زندگی حتی یه دونه از این آدم های خاص میتونه برای کل زندگی روشن کننده باشه و تو رو به خودت بیاره..

سلام
آدم های خاص مثل چراغ می مانند ؛ برای روشن کردن راه ما نیست که چراغ شده اند ، از دانایی به نور تبدیل شده اند و اگر ما بخواهیم می توانیم از نور آنها استفاده کنیم !! هرچند خیلی ها زیر نور آفتاب هم گم می شوند

سروش پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 16:36 http://azadkish.mihanblog.com

دادو دوه چی جان، در اعتبار شما شک نیست ولی من نفهمیدم عظمت شخصیتی عظیم در چیست!
در ضمن چرا این صعود آخر برای عظیم حکم بازی رولت روسی ر داشت؟!

باز یرولت روسی را حتما شنیده اید ...
هفت تیر را خالی می کنند و فقط یک فشنگ در آن باقی می ماند ، دو رقیب به نوبت هفت تیر را برداشته خشای را می چرخانند و تیری به مغز خود شلیک می کنند و ... یک جای بازی یکی بازنده می شود و یکی برنده ولی بازنده شدن در آن بدون بازگشت است ...
صعود های بالای هشت هزار متر واقعا خطرناک هستند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد