صبح :
زیاد خوب نبود ... کارخانه با آدم های هر دمبیلی ، با افکاری مرموز و رفتاری مسموم ... واقعاً سخت و زیان آوراست !!
عصر :
بعد از اینکه خانه رسیدم پای نت بودم تا حوالی ساعت 17 ، قرار بود ساعت 18 در سالن باشم برای والیبال ، همان جا که نشسته بودم خوابم برده بود و وقتی به صدای آیفون بیدار شدم ، ساعت 17.30 شده بود ، به آژانس زنگ زده و سریع خودم را به سالن رساندم ... از روده درازی راننده که از زمان سوار شدن تا پیاده شدن از کوه و کوهنوردی حرف می زد سرگیجه گرفته بودم !!
فضای سالن خوب بود و تقریباً هر نوبت بهتر از نوبت قبل می شود ، یک پیشکسوت خوب با یک سابقه دار خوب ، در ایفای نقش است که متمایز می شود !! بازیِ خیلی خوبی شد ، در مجموع حدود 35% به آخرین وضعیت قبل از ترک والیبال نزدیک شده ام !! ولی خُلقِ ورزشکاری ام همانی ست که بود !!یعنی بی تفاوت به نتیجه ی بازی ولی جدی !!
شب :
بعد از بازی به خانه برگشته و لنگ لنگان از خانه زدم بیرون ؛ رفتم دنبال خاطره بازی !! من چقدر حرف برای زدن دارم !!!؟!؟
بیایید باهم والیبال بازی کنیم
اول بروید احراز صلاحیت بکنید بعد !!
اععععع این وسط ظهر چی شد پسسسسس ؟؟؟؟
ساعت شمار نیست که !! خوب و بد های یک روز !!
سلام علیکم
نگران نباشید!
آقایون بخاطر همون دو سال سربازی که رفتن تا قیام قیامت حرف واسه گفتن دارن
تازه !
والیبال هست .. فست فود هست .. اسکی هست .. نمد هست گل گاو زبان و سوپ خامه ای هست .. چوب هست .. مهربانی هست .. سیب هست.. انگور هم هست تازه!
تازه شاعر چی میگه ؟
میگه :
در بند آن نباش که مضمون نمانده است
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت!
وقتی آدم بی حوصله هست یه عالمه حرف توی ذهنش فقط تلنبار میشه....
و چقدر ذهن آدم ظرفیت دارد !؟!؟
من تقریبا هر روز میام اینجا سر میزنم. اما در چند روز گذشته نمیدانم چرا هی شروع میکردم ب خواندن اما حوصله ی ادامه نداشتم!!!
ماشالا قبلا هم گفته بودم جامع الاطراف استین! والیبالیست و ورزشکار هم ک بوده این! دادوی گرامی، میتونم بپرسم چند سالتونه؟
با یک دست نمی شود دو هندوانه برداشت ولی از هر بوستان گلی می توان چید ... ورزش برای من حکم تفریح و سلامتی دارد ...
45 سال .
دادو ب سلامت باد...
سلام