یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

رعایت حقوق دیگران ...

 

این روزها مردم دیدگاه عجیبی نسبت به حق و حقوق دارند ، شاید هم جا نیافتادن این مورد به این دلیل بوده باشد که حقوق را بیشتر معادل دستمزد استفاده کرده ایم و برای همین حقوق دیگران آنچنان که باید برایمان مفهوم نیست !! یادم هست روزگار خیلی دور من نسبت به کلمه مستخدم چنین برخوری داشتم ...

   

در دوران مدرسه رفتن ما به نفری که کارهای نظافتی مدرسه را انجام می داد می گفتند " مستخدم " و این کلمه بدون هیچ استرسی توی طاقچه ی ذهنم نشسته بود و اگر جایی می گفتند مستخدم ؛ آن فرد با آن چنان شغلی بنظرم می آمد ... تا اینکه یک نوبت کار چاپی آوردند و یکی از فرم ها " فرم استخدام " بود ، از همان لخظه ی اول حروفچینی که چشمم به کلمه مستخدم خورده بود تا آخر فرم که نوشته بود محل امضای مستخدم من با آن کلمه درگیر بودم و یادم هست در یک صفحه ی تقریباً پر حرف یک عالمه غلط حروفچینی داشتم و دلیلش این بود که حواسم پرت موضوع " مستخدم " شده بود !!!

 

داشتم می گفتم که این روزها برخورد مردم با کلمه حق و حقوق خیلی عوض شده است ؛ البته ببخشید عوضی شده است ... یک نمونه همین همکارهای کشاورز و باغدار ما (!!) ؛ وقتی مردم می شنوند دوشغله ها اعدام باید گردد!! زود فکرشان می رود نماینده مجلس و مدیرعامل و ... و فکر نمی کنند کارمند رسمی یک شرکت دولتی (!) چطور می تواند با تاکسی بیاید سر کار و در پارکینگ این شرکت چند فقره تاکسی در انتظار اتمام کار اول و مسافرکشی برای کار دوم باشد !!!! در میان همکارهای ما چند نفری هستند که تابستان ها هی جیم می شوند برای آبیاری و برداشت و ... برخی از اینها وقتی باران می آید یک چشم غره ای به آسمان می آیند که انگار باید هماهنگ می کرد برای باریدن و شاید هم فکر می کنند حق شان ضایع شده است با این بارش !!! یعنی خودشان را توی ویبره نمی گذارند که بخود بیایند که کشاورز باید اخبار جوی را پیگیر باشد نه اینکه ابر هوای کارمند را داشته باشد !!!

 

و اما موضوعی در این رابطه که دیروز عصر بتماشایش ایستاده بودم ؛ موقع خروج از کارخانه با یکی از دوستان قرار دیدار گذاشتیم و من آمدم سر یکی از تقاطع های شلوغ شهر ؛ سر قرار ... بر ای اینکه مسافرکش ها به خیال مسافر مرا بوق باران نکنند پشت به خیابان ایستاده بودم و با این حال باز صدای بوق ها می آمد !! کمی بعد گفتم حالا که شما پشت و روی مسافر برایتان فرق نمی کند ، شما را سر کار می گذارم و رو به خیابان ایستادم و همه بطرفم شیرجه می آمدند و با سر می گفتم نع.... !!! بعد حقیقتی برایم روشن شد و بدنبال آن کشفی در زمینه رعایت حقوق دیگران !!

 

تقریبا 80 درصد ماشین هایی که برایم بوق می زدند ماشین های سواریِ غیر مسافرکشِ رسمی بودند و تیپ راننده ها نشان می داد تازه از سر کار برمی گردند و برای طول مسیر می خواهند مسافری هم بردارند که چاق و چوقی بشود !!! با خودم فکر کردم اگر یکی از اینها صبح برود سر کار و ببیند یک راننده تاکسی پشت میزشان نشسته است چه حالی می شود ، آیا دلیل او را برای کم بودن درآمد و اشغال شغل شان می پذیرد !؟!؟

 

نظرات 5 + ارسال نظر
نگین سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 19:21

عجب!
البته اول سلام!

من تا حالا از این منظر به مسافرکش های شخصی نگاه نکرده بودم

از این ببعد سوار نمیشم


سلام

GRBL سه‌شنبه 26 آبان 1394 ساعت 20:50

سلام
جناب دادو ممنون از درج این مطلب...
من خوشحالم که تا بحال سوار ماشین شخصی نشدم و اینجا تنها جاییکه اینو اعتراف میکنم چون جای دیگه میزارن به حساب ترس و احتیاط بیخود...
همیشه این مطلب توی ذهنم بود که تاکسی ها در اولویت هستند ولی این موضوع که شما مطرح کردین هم کاملا بجا و قابل درکه !!

محمدرضا چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 23:40

در دوران مدرسه رفتن مابه اون فردی که در زمان شما مستخدم نامیده میشد ، بابا میگفتن و ما هم به ایشان احترام
پدری قائل میشدیم درهمان عصر اگر به ندرت کسی از این مسافرکشهای شخصی متجاوز حقوق تاکسی ها میشد از طرف پلیس جریمه میشد ولی امروزه به این متجاوزین هم سهمیه بنزین میدن و هم سهمیه گاز سی ان جی تا هم متجاوز حقوق تاکسی ها شود و هم فروشنده بنزین مازاد .

مریم پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 15:04

سلام
شما اگه می دونستید بعضی از این راننده تاکسی ها چه قری تو کمر ما می ذارند دیگه دلتون براشون نمی سوخت!
درست وقتی که بهشون احتیاج داریم یعنی سر ظهر یا غروب که می خوایم برگردیم خونه، فقط مسیر مستقیم سوار می کنند و به ماها که مسیرمون دورتره حتی نیم نگاهی هم نمی کنند
منم در عوض ساعاتی که مسافر کمه و تاکسی ها شونصد تا بوق برام می زنند جلوی چشمشون سوار ماشین های شخصی مسافر کش می شم
فقط من این کار رو نمی کنم ها ! اکثر مسافرها لج می کنند و کم محلی ظهر و غروب راننده تاکسی ها رو اینجوری تلافی می کنند
راستی جناب دادو خدا کنه شما مزدوج بشید و دستتون بره تو خرج تا من ببیم شما وقتی دارید خالی برمی گردید خونه، چشم چشم نمی کنید که 3-4 تا مسافر تو مسیر به تورتون بخوره تا لااقل خرج بنزین تون دربیاد؟
(می دونم دارید زیر لب غر می زنید که چه گیری افتادیم ها! دوباره سر و کله ی این پیدا شد! )

سلام
متاسفانه برای کنترل عملکرد تاکسی ها بازرسی وجود دارد که صبح تا شب در حال قلیان کشیدن و گرفتن مواجبی از تاکسی ها هستند !!!
ببینید و تعریف بکنید ...

مریم پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 15:05

راستی ما خبر دارید که تاکسی رو به کسانی می دن که شاغل نباشند؟ چطور به همکاران شما تاکسی دادند؟!!!

شرمنده از خدا ، ولی در ولایت ما قانون دادن کارت شهری برای راندن تاکسی را با 50هزار تومن ناقابل می شود خاک کرد ...
قبلاها کسی جسارت رو کردن نداشت ولی حالا پررو بازی در می آورندو تا پارکینگ کارخانه می آورند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد