یکجایی برای یک پست بجای کامنت این شعر را درج کردم از " بانو رئیس زاده " ، بعد اشاره آمد که آن را ترجمه بکنم ... خیلی سخت بود ولی غیرممکن نبود ... کمی زور زدم و بالاخره فرصت کردم تا آن را آنقدر که در توانم باشد به معنی متن شعر نزدیک بکنم ؛ کار سختی بود ...
دیشب سر راهم پیچیدم به سوپری سر کوچه تا کمی خرت و پرت بخرم ، هم برای خودم که حساب هوسِ دلم دستم نیست و یهویی نصفه شب هوس هله هوله می کند و هم برای نوه ها که با بازگشت مادر به خانه ، سر و کله شان پیدا می شوند و همه راه رسیدن به تنقلات را بلد هستند !!
ادامه مطلب ...