یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ریزه میزه های این روزها ...

 

اندر حواشی نمایشگاه کتاب بودیم که همکاری گفت : " پسرم ما را کشان کشان برد تا نمایشگاه ، دو ساعت این طرف و آن طرف رفتیم و بالاخره چند تا کتاب خرید ؛ آنهم با چه مکافاتی !! " پرسیدم : " حالا کشان کشانش یک طرف ، چقدر فرق داشت با نرخ بیرون !! "

 

ادامه مطلب ...

چرا من !؟ چرا تو !؟ (6)

 

داستان جدید زندگی آدم از اینجا شروع شد ، تا این لحظه زندگی ، آرام و یکنواخت ادامه یافته بود و همه جا شور بود و زیبایی ؛ ولی حالا دیگر فرق می کرد ، چند وقت پیش بود که فکر می کرد نیمه گمشده اش را پیدا کرده است و دلش به این یافتن خوش بود و چه نیمه ی خوبی داشت !! ولی تازه فهمیده بود که نیمه ی گمشده اش در بیرون از خودش نبود و همان خودش بود ، خودی که همیشه بنوعی با او سر همراهی ندارد ، این دوست دارد و آن دوست ندارد ، این می گوید و او گوش نمی دهد ، این چشم می بندد و او می بیند ...

   ادامه مطلب ...

روز عید و فرهنگ و ...

 

امروز روز عید غدیر بود ، عیدی که در بزرگی از سایر اعیاد مذهبی پیشی گرفته است ، سایر اعیاد در جایگاه خاصی ویژه هستند و هرکدام بار معنویتی را بدوش می کشند ولی عید غدیر کمی ویژه تر شده است و آن اینکه جریان شعور دینی را با خود حمل می کند و هر بار به ما یاد می دهد که اشتباهات رفتارِ دینی شاید کوچک بنظر برسند ولی می تواند انحرافات بزرگی را سبب بشوند ؛ انحرافاتی در حد قتل و غارت و ...

   ادامه مطلب ...

در دقیقه ی نود ...

 

امروز صبح باتفاق چند نفر از همکاران رفتم کارخانه ، ویکند اجباری بود و از قرار در روزهای آخر هفته تا حد امکان اضافه کاری ممکن نخواهد بود ، البته ما دلایل کمرشکن خوبی داشتیم و برای همین حضورمان بدون چشم غره و منت بود !!

   ادامه مطلب ...