یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سر بازیدن !!


دیروز همه ی حرفها و حکایات و روایات بنوعی می رفت زیر پوشه سرباز قرار می گرفت ، خاطرات دوران سربازی من که بیست و چهار ماه و معادل بیست و چهار کتاب بود (!) و البته خیلی از آنها را بدلایلی نمی شود بازگو کرد چون هم ردیف افسانه ها شده اند (!!) می توانند در هر روز و با هر مناسبتی بیان شوند ...

 

ادامه مطلب ...

نرم افزارهای شیرین ...


بعضی از نرم افزار ها مانند طعمه ای هستند که روی دام گذاشته می شود تا صید را بطرف خود جلب بکند ؛ مانند وایبر یا تلگرام و ... البته آدم های باهوش می توانند از هر نرم افزاری ، بسته به نیازی که دارند ، در حد متعادلی استفاده ببرند ، ولی خیلی ها هم هستند که شکار آن می شوند

 

ادامه مطلب ...

1270


ساعت حرکت ما حوالی 21 سه شنبه بود ، از روی نقشه چند راه برای رسیدن به رامسر داشتیم ولی از آنجایی که مار گزیده از ترافیکِ روزِ تعطیل می ترسد (!!) هنوز به توافق نهایی نرسیده بودیم ، اولین برداشتِ دَدَر این بود که خِرد جمعی در نهایت به شیر یا خط (!!) منجر می شود !!!!

 

ادامه مطلب ...

ما آمدیم ...


ساعت 23 ، نیم ساعت دیرتراز قراری که با خودم گذاشته بودم به خانه رسیدم ... برنامه خوب ، جامع و کاملی بود ، البته بیشتر به لطف دوستان .


دراولین فرصت ددرنامه را تنظیم خواهم کرد ... ( در این برنامه نت برداری نداشتم !! )

 

راه مرا می خواند ...


از قرار شنیده ها و رسیده ها ، امشب عازم خواهیم بود برای ددر تعطیلاتی که پیش رو داریم ... مقصد هم مثل پیارسال رامسر خواهد بود و کتالم و ویلای عموصادق !

 

ادامه مطلب ...