یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مداخلات ...


یکی از دوستان پرسید : " نظر تو در مورد شانس چیست ؟ "


گفتم : " شانس را فقط کسی حس می کند که دو کفه ی خوشی و ناخوشی اش مساوی باشد و تکان کفه ها برایش محسوس باشد !!

 

 

یکی که زیادی حالش خوش است بدبیاری های بزرگ را هم شاید حس نکند و یا برایش انعکاس نداشته باشد و کسی که حالش زیاده خراب است و بخاطر چند هزار تومان به مرز سکته می رسد خوشی های موجود اطرافش را درک نمی کند !!

 

===


رسیدم پای صحبت دو بزرگ رسیدم ،


اولی از دومی پرسید : " آن ورقی که از شما امانت گرفته اندازه اش چقدر بود ؟ "


دومی : " اندازه اش ... * ... بود !! "


اولی : " ولی ما مصف آن را استفاده کرده ایم !؟ "


دومی : " من که چیزی نگفتم ، تو گفتی اندازه منهم اندازه را گفتم ! "


اولی : " ولی این اندازه هم نشان نمی داد ها ... "


دومی به من نگاهی کرد که ....!!


گفتم : " این مثل وام گرفتن می ماند ، وقتی پول را می گیری حس نمی کنی ولی وقتی بازپرداخت می کنی حس می کنی !! "


===


ما یک همکار داریم که سطح آگاهی اش متناسب با وزن اش نیست !! و از قضای روزگار شانس اش متناسب با وزن اش است !! و برای همین در انتخابات شده است شورای کار کارخانه ... از وقتی او منتخب ملت شده است من هر چی دارم خرج بتونه و رنگ می کنم برای ماست مالی کردن خرابکاری های شفاهی و عملی اش !!


امروز یک حرفی زد که کائنات را زیر سوال برد !! یکی از همکارها به او گفت که من حالا فهمیدم معنی جمله ای از اینشتین که گفته بود حماقت انسان انتها ندارد یعنی چه !!؟  جای بتونه و رنگ نیود برای همین وسط حرفشان پریده و گفتم : " تو با این حرف نه تنها به شعور او بلکه حماقت جمعی که به او رای داده اند را آشکار کرده ای و این اصلا خوب نیست ... "


اول انقلاب که سیستم خیلی مردمی بود ، غالب اوقات مجلس صرف حالی کردن دو دو تا چهارتا به برخی از نمایندگان می شد که کیلویی آمده بودند بالا !! بعد که دیدند فشار کیلویی را نمی شود کاری کرد آورند فیلتر گذاشتند که حداقل نمایندگانی بالا بیایند که سواد متوسط داشته باشند و بعد هم که شده لیسانس و در آینده ی نه چندان دور می شود دکترا !! آنهم نه هر دکترایی ، دکترای اقتصاد و جامعه شناسی و ... ( قابل توجه آینده نگرها !! )


===


سر میز چایی بین الفعالیت (!!) بحث از افزایش قیمت حامل های انرژی رفت رو تورم و شیب ملایم را دور زد و آمد روی بانک و بحث شیرین سود و ربا و ... !! یکی از همکارها که به اصرار بانو آپارتمان را عوض کرده و حالا زیر بار اقساط نصف حقوقی رفته است زود یقه را جر داد که بانک علنا دارد نزول می خورد !! یکی از همکارها هم بحث را داغتر کرد و برد خانه ی این مجتهد و آن مجتهد و ... البته چون از خانواده صنف فرش بودند و در بازار فرش این قبیل سودها اساس درآمد را تشکیل می دهد می خواست زیادی کارشناسی بکند !!


گفتم : " چرا زور می زنی !؟ ربا و نزول دو تا آیه بیشتر ندارد ، هردو طرف هم ، هم از نیت خودشان مطلع هستند و هم از نیت طرف مقابلشان !!! موقع گرفتن پول با بهره ، دهنده ی پول را آدمی تعریف می کنند که دستگیری می کند و خدا اجرش بدهد !! موقع بازپرداخت ماهانه سود ، که دردش کن کمتر از درد زایمان نیست به او نزول خوار پست اطلاق می کنند !! "


بانکداری اسلامی که اخیرا تبدیل با بنکداری اسلامی شده است ، مثل همه چیز در اول خیلی خوب بود ولی بتدریج به ماهیت اصلی خودش که یک بنگاه مالی است و سمت و سویش معلوم است تغییر جهت داد !! بانکداری اسلامی اگر روی اصول خودش جلو می رفت بالطبع باید همیشه هشت اش گروی نه اش می بود و وبال گردن بیت المال و دولت و البته آن بسیار پسندیده بود !!! حالا نه تنها از دولت طلبکار است که خرخره بازار هم دست اش است و هم اینکه هر روز زاد و ولد می کند و تبعاتش هم که معلوم است !!! همه ی ارقام های نجومی که اخیرا بازار خبرها را داغ کرده از اختلاس ها و فعالیت های غلط آنها می باشد!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
khatere hastam جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 13:11

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد