یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

هذیان روزه داری !!


دوست عزیزی برایم sms زده بود که :

ضمن قبولی طاعات و عبادات :

1- جهت رفع تَرَکِ لب و ترشحات کبد ، وقت افطار خرما با آب جوش بخورید 

 

2- رفع تشنگی ، شربت خاکشیر و شربت سرکه شیره بنوشید

3- ضعف و بیحالی ، شربت عسل بنوشید.

(( طب المعصومین (ع)  ))


نوشته م :

یک مطالبی هم از کتاب طب المحرومین می نوشتی !!! فوائد آب خالی ، نان خالی ...


نوشت :

اونا رو برا خودم نگهداشته ام !!


نوشتم :

ولی در طب دادو نوشته بود ، بوسیدن روی زیبا نه تنها تَرَکِ لب که تَرَکِ دل و روح را از بین می برد !!! حیف که زیبا ازدواج کرد و ماندیم با اینهمه تَرَک !!


===


نتم قطع شده بود ... بقول شاعر چیزفهم " به راه بادیه دانند قدر آب زلال " آدم تا کارش به ایرانسل و ایران نت نیافتاده باشد نمی داند قدر شتاب دهنده ی سوئیسی را !!!؟

دنیای بی نت دنیای بی رحمی است ، مخصوصا که روزه باشی و 17 ساعت بخواهی مگس بپرانی ، آنهم در این هوای مطبوخ ، که روحیه ی آدم طبخ می شود !! ، چند بار به بهانه های مختلف از خانه رفتم بیرون ولی روی هم رفته یک ساعت برای آنها تلف نشد ، برداشتم سهمیه قرآنم را بخوانم که دیدم سوره اعراف را دوبار چاپ کرده اند و یکی دیگر را از قلم انداخته اند ، قرآنی که از دست فوتورافچی برسد بدرد یهودی هم نمی خورد ، این قرآن را سال پیش در یک همایشی به آنها داده بودند و چون او زیاد با این مسایل کاری ندارد این قبیل تحفه ها را به من می دهد !!! یاد حرف وزیر فرهنگ و ارشاد در جلسه همایونی افتادم که گزارش می داد در زمینه قرآن در حد یک وزارت خانه کار کرده اند ، بهرحال حق دارد ، کمیت کارشان و بودجه ای صرف شده بود مهم بود نه کیفیت و احیانا غلط و غلوط !!! خلاصه اینکه توفیق نشد !! برای همین در کنکاش کتابخانه دیدم که سه کتاب از زمان خرید همچنان دست نخورده باقی مانده اند ، یکی کتاب دا و یکی کتاب زنان وحشی آمازون و دیگری یک مجموعه شعر !! دیدم نه حوصله ی شعر دارم که مجموعه شعر را بخوانم و نه حوصله ی ور دارم که کتاب دا را بخوانم !! ( قصدمان توهین نیست ، قافیه اینجور آمد !!! ) برای همین مناسب حال ماه رمضان برداشتم و کتاب زنان وحشی آمازون را ورق زدم !! راستش اینکه ترجمه اش بهمراه غلط های چاپی آنقدر زننده بود که یک حمد و سه قل هوالله نثار روح ذبیح الله منصوری کردم ، مصداق همان مصراع بالا آدم تا ترجمه ی خوب نخوانده باشد قدر مترجم نمی داند !!

خلاصه اینکه حوالی ساعت 2ظهر کتاب را باز کردم و تا به صفحه ی 350 برسم ساعت 8عصر شده بود و صدای پای مهمان های افطار می آمد !! قدیمتر ها رمان را با سرعت بالایی می خواندم ولی بدلیل ترک مطالعه در سال های اخیر سرعتم افت شدیدی داشته است !!! برای من که زیاد جالب نبود ، البته عمده دلیل اش را گردن مترجم انداختم که مدل قهوه خانه ای ترجمه کرده بود !! دو تا مطلب اساسی بعد از خواندن کتاب دستم آمد ؛

اول اینکه یک نفر می آید و ده هزار نسخه از یک کتاب چاپ می کند ، بعد سالی یک بار ورق اولش را عوض کرده و می زند چاپ دوم ، چاپ سوم ... و هربار با تیراژ هزار تایی !!! ، کتابخوان ناشی و بینوا هم می بیند روی کتاب زده چاپ نهم !! فکر می کند واقعا تحفه ای است !! ( اینهم باید در وظایف ارشاد و چاپ و کتاب ضمیمه گردد !! )

دوم اینکه این کتاب را یک نفر با اشتیاق خاصی برایم تعریف می کرد و بعد از خواندن کتاب سطح فکر معرفی کننده هم دستم آمد !!!


===


شب مهمان ها را سر سفره کاشتم و رفتم کوه ... یک نفر قرار بود بیاید و نخواستم دلش بشکند ، پای قرار که رسیدم ، زنگ زد : "  مهمان آمده بود برای همین نتوانستم بیایم !! " گفتم : " ما هم مهمان داشتیم و بخاطر قراری که داشتیم من آمدم !! " تنها رفتم بالا و خیلی هم خوش گذشت ؛ اصولا آدم بزرگ هیچوقت تنها نیست !!!


نظرات 3 + ارسال نظر
... شنبه 29 تیر 1392 ساعت 11:22

راستی را که روی زیبا چه کند ؟

مخصوصا که آب را هم گل نکنی !! تا روی زیبا دو برابر بشود !! چه شود !! آدم تازه می فهمد جنات تجری من تحت الانهار چه قیامتی بپا می کند !!!!

همطاف یلنیز یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 00:27 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام جناب بزرگ
و
"این هوای مطبوخ ، که روحیه ی آدم طبخ می شود " عجب جمله یی، خوشمان آمد
و
واقعا روحش شاد - جناب منصوری
و
باقی بقایتان و طاعاتتان هم مقبول حق

یک دوست یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 03:06 http://yekdoost.blogsky.com

واقع شدن ماه رمضان در این روزهای طولانی واقعا آدم به چالش می‌کشه که خدایا با این همه زمان چه کنم؟من البته بیشتر به وبگردی خودمو سرگرم میکنم.چرا که بیرون هوا به قول شما خیلی مطبوخه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد