یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

دیروز نوشت !!

دیروز روز خانه داری بود ... با توجه به اینکه روز تعطیل بود از ساعت 5 صبح بیدار بودم و نتوانستم بخوابم ، ساعت 8 صبح یک نیمچه سر و صدایی در آپارتمان پیچید و بعد خبر رسید که همسایه طبقه بالا در حمام مانده است و دستگیره ی در خراب شده !!

بنده هم زبل خان ساختمان تشریف دارم ، بلافاصله دو تا آچار برداشته رفتم بالا و عملیات امداد در حمام را با موفقیت تمام کردم !!


***نکته آموزشی :

یک مفتول 10سانتی رابط بین دو دستگیره داخلی و خارجی در است که برخی سازندگان نامحترم یراق آلات و در و پنجره ساز از مصالح کاری شان دزدیده و آن مفتول رابط را کوچکتر انتخاب می کنند ، برای همین در زمان جاگذاری در و یا بواسطه ضربه خوردن و ... مفتول بطرف یکی از دستگیره ها رفته و دستگیره ی دیگر آزاد می شود و می ماند فرد استفاده کننده چقدر شانس داشته باشد ، اگر بیرون باشد بهترتر است ولی اگر داخل اتاق یا حمام و ... باشد ، همانجا زندانی می شود !!

با توجه به اینکه ما ملت همیشه در صحنه (!!) برخلاف آنچه می گوئیم بسیار استرسی و هیجانی هستیم ، چه بسا این اتفاق منجر به حادثه ناگوارتری بشود !! و در کشورهایی مانند شیطان بزرگ (!!) اگر این اتفاق برای یک کودک زیر 10 سال اتفاق بیافتد والدین محترم بدلیل تنها گذاشتن بچه در خانه باید در دادگاه حاضر شوند !!!


انتهای شب پنجشنبه رفتم روی ترازو و شدم 93 کیلو برای همین تصمیم کبری گرفتم که جمعه چیزی نخورم !! برای همین دعوت برای صبحانه ی همسایه را که 10گیگابایت تعارف پشت بندش بود رد کردم و آمدم پائین ...

حوالی ساعت 10 غیرتی شده و بعد از خرید چند قلم خرده وسایل از قبیل پیچ و رولپلاک و ... کار طبقه بندی کمد اتاقم که به برادرم سپرده بودم و 10 روز بود بلاتکلیف مانده بود را شروع کردم و بعد از آن وسایل شخصی ام که در چند فقره ساک بزرگ به آپارتمان انتقال یافته بود را سر و سامان دادم ، تقریبا آخرین مرحله قطعی شدن آپارتمان نشینی من هم طی شد !!

===

در حین انجام کارهای مختلف کامپیوتر روشن بود و هر از گاهی تخته هم بازی می کردم و بسلامتی حدود 80هزاردلار باختم !!

حوالی ساعت 2 رفتم روی ترازو و شده بودم 91/7 و برای همین مجوز خوردن سوپ برای خودم صادر کردم ...

===

من حدود 25 روز پیش از البسکو.کام خرید اینترنتی کرده بودم ، فردای آن روز تماس گرفتند و فاکتورم را برایم ایمیل کرده و تثبیت خرید کردند ، منهم وجه را واریز کردم و نشستم به امید رسیدن وسایل !!

دو روز بعد تماس گرفتند و گفتند یکی از اقلام ( یک جلد کتاب ) موجود نیست و شماره می خواستند برای برگرداندن وجه آن و یا واریز به حساب پس انداز کاربری و قرار شد محموله بدون آن کتاب ارسال گردد ، دو روز بعد دوباره تماس گرفتند که آن کتاب هم آمده است و آن را هم مجزا برایم می فرستند !! مهلت ارسال بعد از صدور ایمیل ارسال 4 روز اعلام شده بود ...

4 روز بعد یک بسته به خانه ی ما آمد و مادرم رسید را امضا کرده و گرفته بود !! وقتی به خانه رسیدم دیدم کتاب رسیده است ، ولی هنوز از ارسال اول خبری نشده بود ، تا اینکه من اصلا موضوع را فراموش کردم و چند روز پیش یادم افتاد از خرید 310هزار تومانی فقط یک کتاب 15هزار تومانی بدستم رسیده است و برای همین به همان آدرس ایمیل زدم و جریان را گوشزد کردم ... پنجشنبه تماس گرفتند و گفتند باید من از طریق پست قضیه را پیگیری می کردم !! گفتم : " من از شما خرید کرده ام و پست به شما خدمات می دهد ، وقتی من به شما شکایت می کنم شما باید از پست پیگیر باشید ... " گفتند : " شاید آورده اند و شما نبودید و برگردانده اند به انبار توزیع و باید شما برای دریافت مراجعه می کردید !! " گفتم :" اگر می آوردند و ما نبودیم ، اولا یک برگ جهت اطلاع می گذاشتند دوما من دو تا شماره تلفن داده ام می توانستند زنگ بزنند ، فوقش من پول تماس شان را پرداخت می کردم !!! " و بعد کمی با دیپلماسی بالا حرف زدم و قرار شد همان خانم پیگیر قضیه باشد و به من خبر بدهد ...

و اما اصل قضیه " پست در خدمت مردم " !!! اداره پست عمده ی کارهایش را به پیمانکاران خصوصی سپرده است و برای همین بسته های بزرگ را غالبا برای آدرس هایی که دم خیابان و مغازه باشد می برند ولی برای خانه ای که حتی 20 قدم با خیابان فاصله داشته باشد نمی برند و منتظر می مانند تا طرف زنگ بزند و پیگیر باشد و می گویند آمدیم نبودید ( آنهم بدون برگ مراجعه و یادداشت !! ) تا فرد خودش به مرکز مراجعه کرده و بسته اش را تحویل بگیرد !! خرید قبلی هم که تعریف کرده بودم انگار با پاسکاری از تهران تا تبریز آورده بودند و بعد از تماس فرد پخش کننده وسایل قرار گذاشته و سر خیابان محل زندگی شان از او تحویل گرفتم !!!!

فردای آن روز ( که جمعه باشد !! )  من به قسمت پیگیری مراجعه کرده و ضمن ثبت شماره مرسوله شکوائیه ام را تقدیم قسمت بازرسی کردم و باید منتظر بمانم ببینم کی این فریاد به گوش ناشنوای اداره پست خواهد رسید !!!!

===

شب به اتفاق دوستان رفتیم فست فود !! ( من قبلا هم گفتم که قرار بود روز جمعه چیزی نخورم و پیتزا را شب شده بود که خوردم !! )

ضمنا بی چشم و رو ترین آدم زندگیم را هم دیدم و ازش عکس گرفتم ، یادم باشد امروز به اینجا ضمیمه بکنم !!!


بعد از شام برای قدم زدن وارد یک پاساژ شدیم که در بهترین و گرانترین نقطه ی شهر قرار دارد ، البته که ما چیزی نپسندیدیم !! میخواستیم یک کیف بپسندیم برای یکی که عقل چشممان قد نداد !! حالا کو تا چارقد !! اینهم یک مانکن لباس بود که شرحش در بالا رفته بود ؛ اولین چیزی که با دیدنش به ذهنم خطو رکرد عبارت " بی چشم و رو " بود !!! ( قابل توجه جناب تک برگ !! )

نظرات 2 + ارسال نظر
تک برگ شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 13:48

ضمیمه نکن لطفا دادو جان. به خدا ببخشش
خ

حالا صبر کن !! به صاحبش می بخشم !!!!

همسفر دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 09:33

دادو نکنه پلاک این آپارتمان شما ۱۳ باشه ؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد