یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

پارک محله ...


امروز با نوراخانیم در خانه بودم ، پجشنبه ها عموما کودک کمتری به مهد می آید و تنهایی و یا با یک کودک دیگر بودن زیاد حال نمی دهد ، مخصوصا که حوصله مربیان مهد زود سر می رود ...

 

و حوالی ساعت ۱۰ باتفاق هم رفتیم پارک محله مان ... از شرارت ها و خباثت های شهرداری هر قدر توصیف شود ، نود درصدش باقی می ماند !؟ پارک محله ای ، یعنی یک محوطه بزرگ بی صاحاب در یک جای خاصی از شهر که توسط شهرداری بعنوان فضای سبز درنظر گرفته می شود و کمی بعد یک قسمتی از آن یک ساختمان برای امورات شهرداری ساخته می شود و تبدیل می شود به پارکینگ کارمندان خدمتگزار شهرداری که این بهترین حالت است و شاید در یک زمان مناسب ، پارک جمع شده و تبدیل به فضای قهوه ای بشود !؟

پارک های محله ای بنوعی محل قرارهای خلاف و تجنع های ناثواب است ، چرا که این پارک ها غالبا بدون متولی و نگهبان هستند و نکهبانی هم اگر باشد ، فقط زمان باز و بسته کردن در ورودی دیده می شود و قیافه های خاص ( مخصوصا آنها که در حال پخش مواد هستند !) در پارک ها همیشه حضور دارند !؟ یکی دو وسیله بازی هم در پارک ها هستند که صرفا برای سنین زیر شش سال هست و تمام تعریف تفریح در این کشور همین است و برای سنین بالاتر ، هرگونه تفریحی ( البته بغیر از کار ؛ بفرموده امام علی و بیگاری طبق مندرجات قانون کار ) لهو و لعب تعبیر می گردد ... چند تاب و وسیله برای تفریح نوجوانان چه ایرادی دارد !؟ چرا باید همه بیایند و با وسایل ورزشی سنگین که هیچ توجیهی برای مفید بودن ندارند و کار بدون برنامه با آنها مضر هست (!؟) مشغول شوند؛ مثلا یک مادربزرگ به زور می خواست با وسیله های فوق ورزش بکند !!؟

نوراخانیم با دو دختر همسن خودش مشغول بازی بود که دو نوجوان ۱۵-۱۶ ساله آمدند و ابتدا به هم تیکه می انداختند که بچه نیستی و ... و بعد با سرسره بچه ها مشغول سدند آنهم با چه ادبیاتی (!؟) و چه سر و صدایی (!؟)  کمی با خودم مدارا کردم و مثلا حواسم را گوشه های دیگر پارک پرت کردم ، یکی دو ماشین وارد پارک شده و دقیقا بهترین سایه ها را برایرماشین خود انتخاب و بعد می رفتند داخل ساختمان اداری !! متاسفانه این روزها بیشعوری حرف اول کشور را می زند و به این زودی امیدی به رفع نیست !؟ بلند شدم تا بروم ان دو موجود بی ادب را متقاعد بکنم که دیدم یکی همسن من از دور صدایشان می کند و احتمالا پدر یکی از آن دو بود و ادبیاتش هم زیاده از حد طویله ای بود و صد رحمت به  نوجوان ها ... آنها هم اینطرف و آنطرف را نگاه کردند تا ببینند چند نفر صدای مربی شان را شنیده اند و رفتند برای خوردن صبحانه !؟

و بعد یک برادر و خواهر نه ده ساله آمدند و کمی هم نوراخانیم با آنها بازی کرد و رفتار مودبانه شان ، حوصله ی رفته را بازگرداند !


این روزها در پایین دست ( جنوب ) بارش باران غوغا کرده است ...  حوزه خلیج فارس تبدیل به حوضچه خلیج فارس شده است و خاصه که قسمت عربی جنوبی تر را رسما شسته است ... 



فیلم های مربوط به دبی فضای مجازی را پر کرده است !! در عمان هم تلفات زیاد است و در پاکستان و افغانستان هم تلفات مالی و حانی بالاست !؟ در طرف ایران هم ده سانت بارش گزارش شده است و بقول فامیلی ، در قشم مدارس را چند روز است آنلاین کرده است‌ ... خبرهای تکمیلی از احتمال وقوع فاجعه های بزرگتر در دوبی خبر داده است یک آلارمی هم در بین بچه های ویژه هلال احمر پیچیده است !؟ برجهای دوبی را با زیرسازی خوبی ، البته روی شن های ساحلی ، ساخته اند و اولین هشدارها را مهندسان نامبر وان آمریکایی داده اند !؟

ما نه تنها برای داده ها که برای نداده ها هم باید شکرگزار باشیم ... یک همچون بارانی اگر در ایران ما رخ می داد ، فاجعه چند لایه تحمیل می شد ... خدا همیشه به فکر ما هست‌ !؟

از مدال آوران هم اگر کسی هوس پهلوانی داشته باشد ، هم نیاز باندازه وفور در دوبی موجود است و هم دلار  ... پوشش خبری هم در حد جهانی است !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 15:10

با درود
فکر می کردم اینگونه رفتار ها مختص پایتخت نشینان است
که شوخی و جدی خواهر مادر هم را می شویند و رو طناب آویزون می کنند
با اینگونه افراد نه درگیری بصلاح هست و تذکر
چون دهانشان چفت و بست ندارد

سلام
ادب و تربیت ربطی به شهر و روستا ندارد ولی متاسفانه در این دوره و زمانه بی ادبی نوعی کلاس شده است‌ ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد