یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قرآن زبر بخواند با چهارده روایت ...

 

برخی ادعاها فوق العاده بزرگ هستند ، این ادعای حافظ که در تاریخ به  تائید تیمور لنگ رسیده است از آن جمله می باشد ، در مورد خونریز بودن تیمور جای هیچ شکی نیست و به تعریف خودش از خوردن خون دشمنانش بسیار خوشوقت می شده است و طعم کمی شور خون را ستوده است !؟

 

 

همین تیمور لنگ که روزگاری از شمال تا جنوب ایران و غرب و شرق خلافت اسلامی را درنوردیده است و هر کسی که شیعه بوده را مهدورالدم شمرده و فتوا به مرگش داده و با خیال راحت ، به زعم خودش ، دشمنان دین خدا را کشته است و به کشت و کشتارش تفاخر کرده و آنها را ذخیره آخرت خود قلمداد کرده است !! ، در برخی شهرها که علمای باسواد و قابلی داشته اند، با احتیاط عمل نموده است و از کشتار دست برداشته است ... و در شیراز با حافظ پیر ملاقات کرده است !؟ داستان ملاقات او با حافظ به قلم خودش در کتاب " منم تیمور جهانگشا " درج شده است ... تیمور خودش را یک حافظ قرآن تعریف می کند و ادعا دارد که قرآن را از آخر به اول هم می توانسته بخواند !! ... تیمور حافظ را که چنین ادعای بسیار بزرگی کرده است و خود را بعنوان کسی که می توانسته با چهارده روایت مشهور ، قرآن را از حفظ بخواند ، معرفی کرده است ، مورد امتحان قرار می دهد و ازاو سوالاتی می کند و جواب هایش را قبول می کند !! حافظ به گواه تاریخ و شعرهایش شیعه بود و می توانسته مورد غضب تیمور قرار بگیرد ولی از او درمی گذرد و حتی از قتل عام شیراز هم دست برمی دارد ... البته تیمور ته دلش یک خشمی هم نسبت به حافظ داشته است و آن بخشیدن سمرقند و بخارا به یک خال هندو در یکی از غزلهایش بود که به مذاق ساکنان این دو شهر اصلا خوش نیامده بود !!

این مقدمه را نوشتم تا بروم سراغ قرائت قرآن ... البته بهانه ی خاص من ، تصمیم کبرای بانو برای رمضان امسال بود !؟ بانو امسال تصمیم گرفته است که سوره یاسین را حفظ کند و برای همین هر روز چند آیه را حفظ می کند ... البته کار غیرممکنی نیست ولی برای مردم روزگار ما ، کمی سخت تر از مردمان روزگاران گذشته است !! به برکت انقلاب تعداد قاریان و حافظان قرآن خیلی زیاد شده است و این شاید از برترین امتیازات انقلاب بوده باشد ، زمانی نهضت سوادآموزی هم صفحه ای زرین از برکات انقلاب اسلامی شمرده می شد ولی بمرور زمان نه تنها نقره ای و برنزی که حالا همچون آموزش و پرورش ، صفحه ای مفرغی هم نیست !! جبران خلیل جبران در کتاب مشهور " پیامبر " در توصیف کار می گوید :

کار تجسم عشق است.

شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق درآمیزید و پیوسته بار وظیفه‌ای را بی‌رغبت به دوش می‌کشید

زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی، تلاش کنند صدقه بستانید

زیرا آنکه بی‌میل، خمیری در تنور نهد، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند

و آنکه انگور به‌اکراه فشارد، شراب را عصاره‌ای مسموم سازد


اگر آموزش و پرورش ما ، نه در زمان قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب ، توفیقی در کار فرهنگ نداشت ( برخلاف لقب فرهنگی که برای خودشان برگزیده اند ! و کار خود را با کار معلمان فنلاند و ژاپن و ... مقایسه می کنند و مطمئنا تقصیرات را پای دولتها می نویسند !!؟ ) به دلیل انتخاب و گزینش غلط  در سیستم های جذب معلم  (!) و در درجه دوم افراد بی انگیزه و بی میل که صرفا بخاطر چندرغاز حقوق و بیمه و ... جذب می شدند (!) ... مطمئنا همه ی این موارد شامل بالای نود و چند درصد شاغلین این وزارتخانه بوده و مثل همیشه درصد کمی مستثنا وجود داشته اند و خواهند داشت ، ولی کشتی فرهنگ را همین نود و چند درصد به گِل نشانده اند !!

از زمانی که قران وارد این کشور شده است ، قرائت قرآن هم چالش های زیادی بهمراه داشته است ، همیشه در کنار لشکریان عرب که برای فتح ایران در مدت کمی از تیسفون تا مرو آن روزگار را تصرف کرده بودند ، تعداد زیادی قاری قرآن ، حضور داشت تا قرائت قرآن بدون اشکال و بطور صحیح به مردم یاد داده شود ... اعراب و لشکریان و سیاست های آنها ، بزودی کنار رفته و به جای اولیه خود برگشت و آنچه ماند قرآن بود و آموزه های مستخرجه از آن ... برخی از مقبره های موجود در کشور که عموما مردم به آنها امامزاده میگویند ، در کاوش ها و بررسی ها ، متعلق به همین حافظان قرآن بودند که همراه لشکریان به ایران آمده و ساکن شده و بعد در مناطقی که زندگی می کرده اند ، فوت شده اند ، یا در جنگ ها شهید شده اند و مقبره شان مورد توجه مردم قرار گرفته است ! در زمان حجاج یوسف که شیعیان ، روزگار خوشی از او بیاد ندارند و او هم دل خوشی با شیعیان نداشت و به کشتارشان حریص بود (!) برای سهولت خواندن قرآن توسط غیر عربها ، قرآن را اِعراب گذاری و نقطه گذاری کردند !؟ همین امر که قبل از آن زمان قرآن اِعراب و نقطه نداشت ، پنجره ی بزرگی به عظمت و اعجاز قرآن بود که این امر را تنها یک ادیب و عربی شناس می توانسته درک بکند !؟ و وقتی در قرآن ذکر شده بود که اگر توانستید یک سوره و یا چند آیه ، برابر قرآن بیاورید !؟ بحث یک شعر سرایی ساده نبود که اعراب در مقابلش عاجز باشند !؟ آنها می دانستند که چیزی در آن سطح نمی توانستند خلق بکنند !؟ و اگر جوان امروزی با خواندن یک آیه و خواندن ترجمه ( اغلب تحت اللفظی ) آن فکر می کند که قرآن را خواند و فهمید و رد شد و ... بخاطر این است که قرآن برای ما تنها یک صورت ساده ادبی اش را دارد و جنبه های خاص و نحوی و گرامری و شعوری و... برای هر خواننده ای قابل دسترس نیست !! ولی این به معنی نخواندن قرآن نیست ، این برای این هست که فکر نکنیم با یک مرور ساده و اغلب پر اشتباه از نوع غیرملموس ، برداشت و استخراج مناسبی از آن داشته ایم ...

در روزگاران کمی دورتر ، مثلا در صد سال قبل ، توصیه ای برای خواندن قرآن مطرح بود که بیشتر به درد بیسوادها و باسوادهای آکادمیک می خورد که امروزه برخی ندانسته انگشت ایراد و اتهام به آن می گذارند و آن را بنوعی انحصارطلبی روحانیت می شمارند و اینکه هرکسی نباید قرآن بخواند یا قرآن را با ترجمه بخواند و ... یکبار من در یک مجلس ختمی در روستا بودم و دیدم یکی از پیرمردها که به بیسوادی اش شک نداشتم ، قرآنی خواست و صفحاتش را گشود و شروع کرد به خواندن و یا بهتر بگویم به اجرای ژست قرآن خوانی !! برایم خیلی جای تعجب بود و در یک جای مناسبی ، گیرش انداختم و پرسیدم که می توانی قرآن بخوانی ؟ گفت من سواد ندارم ولی پدربزرگت به من گفته است ، اگر با علاقه و نیت قرآن خواندن به آیات نگاه بکنی ، مثل این است که قرآن می خوانی !؟" شاید آن زمان نه ، ولی چند سال بعد نظر منهم موافق نظر پدربزرگم بود که در آن سالهای دور ، صاحب فتوا بود !! بعدها که سواد مردم در مدارس جدید بالتر رفت ، در خیلی جاها و منبرها، مردم را از خواندن همزمان قرآن و ترجمه نهی می کردند و برخی فکر می کردند با خواندن ترجمه آیات می توانند چیزهایی بفهمند که شاید انحصار روحانیت را بشکند !؟ ولی واقعیت این چنین نبود ، آیات قرآن دارای پیچیدگی هایی خاص می باشد و نزدیکترین ترجمه با آیه ، بمعنی بهترین ترجمه آن نمی باشد و چه بسا ، فرد احساس درک خاصی از آیه بکند که بیشتر انعکاس داشته های درونی خودش است و ربطی به تشعشعات آیه نداشته باشد !!؟ محکمات و متشابهات قرآن خیلی زیاد هستند و درک و تفسیر آن کار ساده ای نیست ، مثلا کسی مثل آقای طباطبایی ، تفسیر المیزانی می نویسد که از نظر حجمی  بیست برابر خود قرآن است و ترجمه فارسی آن بیش از چهل جلد شده است !!

همه ی این نوشته ها در حکم توی پارانتز هستند و شاید جسته و گریخته دیده بشوند و قرار نیست بیشتر از این هم باشند ... صرفا اشاره ای بود بر اینکه قرائت قرآن از قدیم نشیب و فرازهایی ، متناسب به زمان و آگاهی و ... مردم روزگارداشته که شاید بررسی آن فراز و نشیب ها با نگاه امروزی شاید افراد را به قضاوت عجولانه بکشاند و منجر به حرفها و تصمیمات ناصواب بشود ! نکته آخر اینکه امروزه برخی صرفا به خواندن ترجمه فارسی یا ... قرآن اکتفا می کنند که آنهم داستانی جداست !!

مرحوم پدر ، با اینکه ادعایی بر حفظ بودن کل قرآن نداشت ، ولی شرایط و قرائن نشان می داد که تسلط خاصی داشته و تقریبا همه ی قرآن را ازبر می باشد ... سرعت خیلی بالایی هم در قرائت داشت و طبق رکوردی که ما ثبت کرده بودیم ، در عرض پانزده ساعت یک ختم قرآن می کرد ... مثلا من خودم هر جزء قرآن را بین چهل تا چهل و پنج دقیقه می خوانم ، عجله ای هم ندارم و گاه سرگرم خواندن ترجمه شده و کار به یک ساعت هم می کشد !! و سر جمع می توانم بگویم که یک ختم قرآن را می توانم در بیست ساعت تمام بکنم ولی مطمئنا این بیست ساعت ، پشت سرهم نبوده و تاکنون بیش از سه جزء در یک روز نخوانده ام !؟ ولی مرحوم پدر بطرز عجیبی ، دوام در خواندن قرآن داشت و در ماه رجب و شعبان و رمضان و برخی روزهای خاص ، یک ختم کامل قرآن می کرد و جالب اینکه زندگی روزمره اش را هم فدای این کار نمی کرد و به کارهای روزمره اش هم می رسید ...

من در یکی از نوشته هایم که در مورد پدرم بود ( " بچه سید ! " )، به علاقه وافر او به خواندن سوره یاسین اشاره کرده بودم و اینکه اعتقاد خاصی داشت که در گرفتاری ها حتما یاسین خوانده شود !! و یک مورد هم پیش آمده بود که اشاره به خواندن یاسین داشت و من آنها را در نوشته ام آورده بودم که جالبترین آنها ، خواندن یکصد یاسین ، از ترمینال قم تا ترمینال تبریز بوده است ... ( من خودم سوره یاسین را حدود هفت تا هشت دقیقه می خوانم ؛ البته یکبار !؟) این نوشته مورد توجه بانو بوده و شاید در تصمیمش برای حفظ سوره یاسین نقش داشته است !؟

این روزها من هر روز یک جزء را می خوانم و کمی هم پیشتر افتاده ام ... یک اعتقاد خاصی دارم و آن اینکه همچنانچه در خود قرآن آمده است باید به گفتن " اعوذ بالله من الشیطان الرجیم " حتما مبادرت خاص کرد ... حتی اگر شد در هر وقفه بیش از چند دقیقه ، چون وسوسه شیطان در فریب آدم ، خاصه در زمان قرائت قرآن خیلی بالاست !! گاه یک آیه به ظاهر معنایی ساده بصورت یک کشف بزرگ در ذهن خواننده تداعی می کند و چه بسا ، با تحلیلی غلط ، انسان را به مرز گناهِ فکری و تهمت و افترا در مورد دیگران ببرد ...

 عشقت رسد به فریاد گر خود بسانِ حافظ   /   قرآن ز بَر بخوانی در چارده روایت


نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف یلنیز دوشنبه 3 اردیبهشت 1403 ساعت 10:48 https://fazeinali.blog.ir/

سلام سلام
شیعه بودن حافظ رو اینجا شنیدم!
دانسته های من این بوده که جناب حافظ! شافعی مذهب بوده و پیروان این مذهب دوستدار اهل بیت هستند از جمله مولا علی.
یا اینکه شیعیان اجازه دفن در قبرستان مسلمانان را نداشتند و اغلب خارج و دور از شهر دفن شدند مثل مدفن فردوسی.
ولی مقبره حافظ در گورستان عمومی شهر آن دوره قرار دارد.

سلام
در بین چهار فرقه اهل سنت ، شل و ول ترین آنها شافعی هستند ، کردها همه شافعی هستند !!
شیعه بودن حافظ مستندات زیادی دارد و این نقل از تیمور لنگ بود ... بهرحال شاعر جماعت چشمش به کیسه حاکم است و تابعی از دین حکمران !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد