یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تاریخ انقضاء ...

 

دیروز صبح حوالی ساعت ده صبح ، فوتورافچی تماس گرفت و بعد از خوش و بش داشت از من درباره برنامه امروزم می پرسید که بانو از آن سو صدایم زد که « امروز می رویم بازار !!؟»

 

 

برنامه بازار نداشتیم ولی چون برنامه های ما عموما یهویی هستند ، گاه برای اینکه روی هم نیفتند از این رفتارها پیش می آید !؟ خلاصه دعوت دیدار فوتورافچی را پیچاندیم و نشستیم برای برنامه ای که بانو در حال تدارکش بود ... بازارگردی با خرید فرق می کند و چه بسا خریدی در پی نداشته باشد و چه بسا از برنامه خرید ، گرانتر تمام بشود !؟ کمی بعد کسی متولی نگهداری نوراخانیم نشد و رفتن به بازار با نوراخانیم ، نه خریدش خرید دلچسبی می شد و نه بازارگردی اش تماشایی ... و بعد بانو با دوستش تماس گرفت و برنامه شان با آنها همخوانی داشت و قرار شد با آنها بروند تا نوراخانیم با پسر آنها ، که اتفاقا شدیدا دوست هستند ، بچرخند و اینها باهم بگردند !؟ و باز قرعه خارج قسمت بنام من خورد ... بقول حافظ : « یار مردان خدا باش که در کشتی نوح / هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را » حافظ از این ابیات زیاد دارد که شبیه یک معادله هزارمجهولی هستند و هر جزئی در آن خود را کل می بیند !!؟

خلاصه بعد از یک ساعت که برای تنظیم برنامه بازارگردی صرف شد و من آزاد شدم ، به فوتورافچی زنگ زدم و هنوز خانه بود و قرار دیدار گذاشتیم و آمد سراغم ... نیم دوری زدیم و چون مکان خاصی مدنظر نبود و قرار قائم بر خودمان و دیدار خودمان بود (!) رفتیم شاهگلی که برای قدم زدن و نشستن و حرف زدن مساعدتر بود ...

فوتورافچی یک برنامه هشت روزه در سفر ترکیه برای نوروز برگزار کرده بود و در حال گزارش دهی با مخلفات ویژه بود ... هنگام رسیدن به تبریز که پریروز اتفاق افتاده بود ، خبر افتادن و شکستن دست و بال مادرخانمش ، طعم سفرشان را تلخ کرده بود و مادرخانم در بیمارستان بود و زیر تیغ عمل و ...

اصولا در سفرهای تفریحی ، قسمت خوشی ها در نوبتهای آخر تعریف قرار می گیرند و شاید به آنها وقت نرسد (!؟) و مشکلات سفر و مخارج و ... بصورت مفصل ذکر می شوند (!؟) که این امر سابقه تاریخی در تاریخ بشر دارد !؟ خاصه که این روزها پایین بودن ارزش پول کشور مبدا وقتی با تورم و گرانی کشور مقصد ، فشار را چندبرابر می کند ؟! برای تفریح و خوشگذرانی باید انتگرال و حساب دیفرانسیل بلد بود !؟ مگر اینکه پول مفت بابا باشد و خرج کردنش آتش زدن اسکناس برای روشن کردن سیگار !؟ ( پول مفت بابا هم که سه قسم دارد : پول مفت از پدرت رسیده باشد !! پول مفت از پدر خانمت رسیده باشد !! پدر مردم را درآورده باشی و صاحب پول مفت شده باشی !!؟ )

صحبت ها نه تلخ تلخ بود و نه زیادی شیرین ، و هر از گاهی یک سلام و علیکی هم از راه می رسید ... یکی دو تا عکس هم بیادگار در حضور استاد گرفتم و در فضای مجازی استوری کردم تا دوستان و دشمنان ، هر کدام ، حظ خودشان را ببرند ... سابقه زیاد دوستی ، بی آنکه اتفاق خاصی در خود داشته باشد ، تولید دوست و دشمن می کند !؟

از نکات قابل تامل که بگفته فوتورافچی برای مردم ترکیه عجیب دیده می شد ، حضور برخی از مسافران ایرانی ( خاصه تهرانی ! ) بود که در هوای سرد و بارانی ترابوزان که در این فصل فوق العاده دلچسب می شود ، با لباس حداقلی و کمی زننده در انظار عمومی حاضر می شدند تا آزادی شان را فریاد بزنند !؟ گفتم :« هر چیزی که تاریخ انقضا داشته باشد ، محکوم به عجله است ! » و بعد از نکته ی حکیمانه ای که گفته بودم مست شدم ...

 

نظرات 4 + ارسال نظر
فاضله یکشنبه 12 فروردین 1403 ساعت 09:19 http://golneveshteshgh.blogsky.com

سین یکشنبه 12 فروردین 1403 ساعت 10:51

سلام
در صورت ممکن جمله حکیمانه تون رو کمی برای امثال بنده باز بفرمایید تا ما هم مستفیض بشیم.

سلام
قدر جوانیت را بدان زندگی ما حکایت یخ‌فروشیست که از او پرسیدند : فروختی ؟ گفت : نه ! ولی تمام شد !!

سین یکشنبه 12 فروردین 1403 ساعت 14:14

ممنون. فکر می‌کردم نظر سیاسی باشه.

سیاسی نبود، ولی سیاست خودش تاریخ انقضا دارد ... برای همین سیاستمداران عجول نمی توانند قانون مناسب و مفیدی وضع کنند

سلام یکشنبه 12 فروردین 1403 ساعت 17:10

با درود
آدم از خوندن مطالب شما خسته نمی شود
اما بعضی کلمات که در فرهنگ دیگر قابل فهم نیست باید توضیح داده شود
فتورافچی ؟
برای من با بانو به خرید رفتن خیلی سخت است
هم خرید نمی کند و هم آخر کار
من از خسته گی جنازه می شوم

سلام
فوتو که عکس است ، فوتورافچی هم همان عکاس است و از ساخته های ناصرالدین شاه است ...دوستم استاد عکاسی شهر است و این لقب تنها برای او بکار می رود ، به دخترش هم فوتوچه می گفتم !!
من و بانو هر دو اهل بازارگردی و خرید هستیم ، البته من اجناس را یک نظر حلال می بینم و ایشان سبتی اسکن می کنند ... پولمان کفاف بکند از بازار بیرون نمی آییم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد