گاهی عجیب ...

در محضر آقای پزشکی تقریبا شناخته شده در شهر ، اتفاقی ، نشسته بودیم ... ریا نشود (!؟)

 

آمده بودند تا همینجوری سفارش خرید چندتا تابلو فرش هم زمینه بدهند (؟!) و من نشسته بودم چایی ام سرد شود و بخورم و کمی از حال و هوای طبیعت با دوستانم حرف بزنیم ...

چند تا هم لطف کردند و به آمدن محرم و اینکه حالا دور دست یکعده می افتد تا از مردم سواری بکیرند ، تیکه پراندند ... از قدیم گفته اند :« دروغگو حافظه ندارد !؟ » دو تا تابلو فرش که در موبایل نگاه کرد ، گیر داد به بینی یک پرنسس خارجی و گفت :« حداقل به طراح تان بگویید بینی اینها را دستکاری بکنند !؟ حالا خدمتکار بیمارستان بینی عمل می کند ، فردا می بینند و می گویند پرنسس ها بینی معمولی و غلط انداز داشتند !!؟ » حتما می دانست که این سواری گرفتن از دیگران با خالی کردن جیبهایشان  می باشد ...

و بحث از بینی کردن به محرم (!) کشید به عمل کردن بینی خانم ها و حرفهای مدل قهوه خانه ای از زبان دکتر بزرگ شهر (؟!) و گفت :« چند وقت پیش پیرزنی آمد و خواست بینی اش را درست کنم ، گفتم شاید لازم نباشد !؟ ولی بهش برخورد و چند تا هم تیکه بارم کرد ، بنده خدا کارش به برداشتن چسب و بخیه نکشید و فوت شد ...» و در ادامه شلیک خنده و ...

رفته بودند دنبال موبایل یکی که در نوبت بانک بود تا بیاورند و آقای دکتر چند تا عکس دیگر ببیند... خودش که می گفت خیلی معطل شده و خیلی کار دارد !!؟ دوستان هم که برای هر کلمه اش قربان قربان می گفتند و معلوم بود لقمه چربی گیر آورده بودند !!؟

در ضمن فرمایشات صد تا یک غاز ، یک چیزی هم گفتند که قابل تامل بود ... حرف از خاطره شد و گفت که در بیست سال گذشته نزدیک سی هزار تا بینی عمل کرده ام و چندتا دفتر دارم که مختص شماره تماس بیماران مربوط به عمل بینی هستند و ...  دور نرویم ، شانزده قطعه تابلو انتخاب کردند که کوچکترین و کمترینش چهل و هشت میلیون بود !؟

بعد از رفع زحمت آقای دکتر یکی از دوستان گفت :« همینطور دور برداشته بود و فرمایش می کرد !! و ما هم که بله ها را می رساندیم ... سی هزار تا عمل بینی !!؟ » آن دیگر دوستمان گفت :« فکر نکن که زیاد گفته ، یک آپارتمان بسیار مجلل دارد که یک طبقه آن کلا تجهیزات پزشکی و بیمارستانی است‌ و عمل جراحی مرا هم در خانه اش کرده بود ... شاید این سی هزار تا فقط عمل هایی باشد که در خانه کرده است !!؟ »

امروز صبح در تی وی داشتم برنامه های صبحگاهی می دیدم ، در تبلیغات ها تقریبا تمام خانم ها ، بینی عملی داشتند ... به مادرم گفتم :« دو حالت بیشتر نیست ، یا تنها جایشان که ایراد داشت ، بینی شان بوده !؟ یا تنها ایرادی که قابل رفع بوده ، بینی شان بوده !؟ »