یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

جمعه خوب !!

 

دیروز عصر در راه خانه  ی مادربانو (!) توی این فکر بودم که صبح اگر می شد که زنگ بزنم به یکی از این پیشکسوت جماعت کوهستان و دعوت بکنم که باهم برویم یک قدم زنی صبح جمعه ای چه می شود (!) ولی خُب جَوونی است و فکر و خیال زیاد !؟!؟ ( بعضی ها را نباید زیاد تنها رها کرد و باید گهگاه حالشان را پرسید !! )

  

 

شب در خانه مادربانو برای ضیافت شام نشسته بودیم که آقئین گفت که صبح بهمراه دوست اش می خواهند بروند کوه و دعوتی هم به من زد !! یکی دوبار اینور و آنور را نگاه کردم و بهانه  ی کافی برای رد کردن پیشنهاد نداشتم و با اجازه بانو اوکی را دادیم !!! اتفاقا شب نوراخانیم نه تنها همراهی نکرد بلکه تا ساعت 1/30 بامداد ما را خبردار نگهداشت !! در خانه که هستیم شب می رود می خوابد و بیدار هم که بشود می بیند که اتاق و تخت خودش است و ادامه ی خوابش را می رود !! خانه مادرم یا مادربانو که باشیم ، اولا براحتی نمی خوابد دوما بیدار شدنی دور و بر را نگاه کرده و راه می افتد دنبال دلخوشی هایش !! منهم که از شب قبل دو ساعتی کسر خواب داشتم و کسری زد روی کسری !!

 

صبح باتفاق آقئین آمدیم خانه ی خودمان و من لباس عوض کردم و راه افتادیم سر قرار و بعد هم که رفتیم پای کوه ... قرار بود برویم منطقه ای بنام امام آغاجی ( ترجمه اش می شود درخت امام !! ) یک منطقه با چند درخت در دل کوهی بالای روستای پکه چین در شمال شرق تبریز ... سر راهمان از پارکینگ سئودوخ ( بیدزار ) رد می شدیم که یکی از مسیرهای کوهنوردی شهر است و پارکینگ تا خرخره پر ماشین بود !!!! وقتی یکی می آید و راه کوهستان را می بندد که کوه نروید (!) باید ملاحظه بکند که اساس کوهنورد جماعت اکثرا از دنده چپ می باشد و به آنها برمی خورد !! می توانند بجای مسدود کردن خواهش بکنند ؛ آنهم روزی چندبار و از طرق مختلف !!!


 

جایی که ما می رفتیم اصولا جای خلوت و کم مشتری می باشد ولی من تاکنون آنهمه ماشین و آدم در آنجا ندیده بودم !!! با حفظ فاصله ی اجتماعی راه افتادیم و رفتیم بالا !!! انصافا مردم کمابیش رعایت می کنند و بغیر از یک جمع که شبیه سیزده بدرهای زمان طاغوت (!) بود بقیه خوب بودند !!
 

آسمان ابری بود و تیره و تار و نمی شد عکس خوب گرفت ولی برای تماشا نور باندازه کافی بود !!! ولی من هی عکس می گرفتم و فیلم تهیه می کردم !! هشدارهای ایمنی و بهداشتی هم می دادم که همراهانم پروتکل های بهداشتی را رعایت بکنند !! با توجه به اینکه نفس آدم خسته شدید و قوی است فاصله ی دو متری شهر ، در کوه می شود 5 متر و برای ارتفاعات بالای 4000 متر این فاصله ی اجتماعی می شود حدود یک طول طناب ( 50 متر !! ) که ایشالا دوستان کوهنورد رعایت بکنند ؛ فقط با این فاصله نمی شود درگوشی حرف زد و غیبت کرد !!؟؟


 

صبحانه را خوردیم و کمی استراحت کردیم و برگشتیم ... سه پیرمرد شنگول منگول خانه گریز تازه رسیده بودند و معلوم بود تا عصر می خواهند بمانند ...

 

و امممما چند تا عکس :

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد