امروز سر راهم سری زدم به سلمانی ام تا دستی بکشد به سرم !! تلویزیون روشن بود و اعلام شد که سخنان رئیس جمهور در جمع معاونین و روسای ارشد جهاد کشاورزی را می خواهند پخش بکنند ... همچنان که سرمان زیر تیغ سلمانی بود گوشمان را هم سپردیم به تیغ سخنان رئیس جمهور ...
مشغولیت روزهای جمعه ی ما در سه هفته ای که گذشت (!!) سنگ آنتیک کار کردن در آپارتمان مان است ... یعنی هر بار جائی را تعیین کرده و کج و کولگی و سادگی بی خود ، دیوار و ستون ها را با سنگ آنتیک تزئین می کنیم و روی هم رفته چیز جالبی می شود ...
ادامه مطلب ...
یکی دو روز پیش رفته بودم مراسم ختم پدر دوستم ( آن یکی دادو !! ) فکر کنم که در چند پست قبلی نوشتم که حیات و ممات این مرد بزرگ حوصله ی زیادی می طلبد و نمی شود با یکی دو سطر از او رد شد ... و حالا هم نمی خواهم بروم و در مورد زندگی ایشان حرفی بزنم و مطمئنم روزی خواهد رسید که فرصت مناسب باشد و من در مورد اشخاصی بنویسم که شناختشان برایم خیلی مغتنم بود ... ( اینها هم جزو یک درصدهای باقیمانده هستند !! )
ادامه مطلب ...
صبح که برای خرید نان تازه از خانه زدم بیرون ، دیدم که دارد برف می آید !! خبر نداده بود و اتفاقا هواشناسی هم نیمه ابری زده بود و حتی بعد از برگشتن من از نانوایی که روی سرم دو سانتی برف نشسته بود هنوز روی حرفش بود و می گفت که هوا نیمه ابری است !!!
ادامه مطلب ...