یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

یادمان نرفته بنویسیم ...

 

یکی از همین جمعه ها که در خانه مشغول خانه آذینی بودیم (!) بالدیز خانیم ( خواهربانو ! ) که در کار خبرنگاری می باشد و گهگاه هم از شخصیت های مختلف مصاحبه می گیرد از من خواست تا یکی از مصاحبه هایش را من پیاده بکنم و او برود یک مصاحبه ی بیات شده اش را پیاده بکند !!

   

من هم قبول کرده و قرار شد بنشینم و مصاحبه ی نیم ساعته را روی کی برد پیاده بکنم !! علی الظاهر کار نه چندان سختی بنظر می آید ولی وقتی آدم داخل گود می شود می بیند که چندان هم آسان نیست و نیم ساعت مصاحبه با پاوز کردن های چند ثانیه ای می تواند ساعت ها طول بکشد !!

 

مصاحبه با دو نفر ارسی کار بود (!؟) ارسی را که می شناسید ، پنجره های شیشه رنگی با خانه های ریز و درشت که در ساختمان های قدیمی مرسوم بود و حالا در شهرهای مختلف ایران می شود نمونه هایی از آنها پیدا کرد ؛ بعضی جاها کم و بعضی جاها زیاد ... روز پنجشنبه صبح با چند روز تاخیر نشستم برای پیاده کردن مصاحبه !! ...

 

مصاحبه شونده اصفهانی تشریف داشت و تا جائیکه یادم مانده است ، شوهرش تبریزی می باشد و در دانشگاه و یا حیاط دانشگاه و یا خیابان نزدیک دانشگاه باهم آشنا شده و هنر را بهانه قرار داده بودند برای ازدواج و ...

 

دیالوگ های ضبط شده جوری بود که بدرد شنیدن و رد شدن می خورد !! جمله بندی های بریده بریده ... تپق های زیاد ... حرفهایی که سر و ته شان جائی بهم نمی رسید و ایضا خیلی محاوره ای !! و من بایستی هم کوک بخیه می کردم این جملات بریده بریده ی خانم اصفهانی را (!!) و هم ماله می کشیدم تپق های بریده بریده ی شوهرجانش را (!!) و هم به سوالاتی که نصفه و نیمه پرسیده می شد و گاه هر سه با هم حرف می زدند سرو سامان می دادم !!! 

 

اتفاقا از چاپخانه زنگ زدند و کار اورژانسی پیش آمده بود و سریعا مصاحبه را کنار گذاشته و رفتم و ادامه مصاحبه به روز شنبه رسید !! و تقریبا سه ساعتی طول کشید و اگر خودم شنیده و ماحصل شنیده هایم را می نوشتم بمراتب راحتتر و زیباتر از آب درمی آمد !!! و البته یاد چند چیز افتادم !؟!؟

 

یکبار یکی از نماینده های شورای کارخانه از من خواست تا به روزنامه بگویم با او مصاحبه ای بکنند و روزهای داغ فروش ماشین سازی به چوپان دغلبازی بود که پرونده اش حالا در دادگاه انقلاب است و بوی اعدامش می آید !!! مصاحبه شد و بعدا زنگ زد و گفت : " برخی از جملات را من نگفته بودم و بعد از دستکاری نوشته اند !! " و من گفتم : " لابد عین جملاتت برای نوشتن قابل جمع و جور کردن نبود !! " و گفتم : " دفعه بعد می گویم سوال را کتبا بدهند و تو جواب را کتبا بدهی تا قابل پیگیری باشد !! و بهترتر این است که خودت سوال بکنی و خودت جواب بدهی تا محصول یکدست تر بشود !! "

 

یک جایی هم ووویس طنزگونه ای در دنیای مجازی دیدم که یکی داشت درهم برهم و غلط غلوط و بی سر و ته حرف میزد و نه فعلش به جمله می آمد و گاه فعل نداشت و گاه فقط فعل داشت و ... آدم لابد فکر می کند که روی این جریان طنز ، خیلی کار شده بوده باشد !! ولی اگر مصاحبه ی پیاده شده توسط من از خانم فوق لیسانس اصفهانی را بگذارم شاید باور نکنید که اصلا طنز نبوده و خیلی هم جدی می باشد !!! و شاید اگر از روی کاغذ می خواندند بسی بهترتر می شد ...

 

این هفته جلسه " فضولی شناسی " برگزار نشد !! جلسه قبل یک نفر که چند کتاب تحقیقی به چاپ رسانده است را پای تریبون دعوت کردند !! پا یتریبون که رسید ، حتی سلام و خوش و بش با حضار را هم از روی کاغذ خواند و جمله به جمله پیش رفت تا انتهای انشایش !! و بسی بسیار خسته کننده و ملال آور شده بود و جالب اینکه در آن نشستی که گذشت (!!) یکی از شعرهای فضولی توسط دو نفر از مدعوین و دکلمه خوان و کسی که تفسیر می گفت خوانده شد !! یعنی چهار نفر به زعم خودشان (!) کارشناس  با یک غزل که حفظ و آماده کرده بودند روی صحنه آمدند و جریان جالبی شد و این یعنی جلسه ای که به آن می بالیدند چقدر خلق الساعه و شانسی بود !!!!؟؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همسفر چهارشنبه 26 دی 1397 ساعت 21:47

خانه آذینی ؟!؟

منظور تغییرات دکوراتیوی و خوشگل سازی معماری داخلی می باشد !! چیزی در ردیف همان خانه آرایی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد