یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

حکم : اتفاق !!

 

اینجا ایران است !! بیشه شیران ... ولی این روزها شیر بودنِ ما هم اتفاقی است !! یعنی بندرت اتفاق می افتد که نقش شیر را بازی بکنیم و غالبا در آرزوی نقش های دیگر هستیم (!؟) از گرگی که بدمان می آید و از روباهی که دوست اش نداریم و ... آنقدر نقش می رویم که زوار پوست شان در رفته است !!!

  

 

یک روز در جلسه ای نشسته بودیم و یکی که از ما بهتر و داناتر نبود (!) ولی حکم شده بود که گوینده باشد و ما شنونده (!) داشت از بحث های کیفیتی می فرمود و ما مجبور بودیم نت برداری بکنیم تا خبرچین های مدیرعامل (!!) نت نبرداریمان را عدم توجه قلمداد نکرده و راپورت نکنند !!؟؟ خلاصه اینکه آن روزها گذشت و آن ها هم رفتند و ما رفتیم و حالا هر کس جورکش اثریست که از خود بیادگار گذاشته است !! نکته ای که اشاره داشتند این بود که " کیفیت اتفاقی نیست !! " و من همیشه ، قبل از آن جلسه و حین آن جلسه و حتی بعد از آن جلسه هم اعتقاد داشتم که کیفیت می تواند اتفاقی باشد و غلط است که بعنوان یک نکته به آن اشاره شود و این توهم بوجود بیاید که کیفیت اتفاقی نیست !؟!؟ چرا که در طول تاریخ کشور خودمان بدفعات ثابت کرده ایم که کیفیت اتفاقی بوده است و حالا هم در عصر کیفیت های اتفاقی به سر می بریم !!

 

امروز عصر برنامه ها جوری پیش آمد که دوباره فرصتی شد تا به نشست " فضولی خوانی " بروم ، این نشست های ادبی دو هفته یکبار برگزار می شود و نوبت قبلی که اتفاقی رفته بودم خیلی خوش گذشته بود و چون اعتقاد دارم که کیفیت اتفاقی است ؛ فکر می کردم که نباید این جلسه هم باندازه ی جلسه ی قبلی دلچسب بوده باشد !! وقتی از خانه خارج شدم خیابان مان را مه فرا گرفته بود و یک عکسی گرفتم و به تبعیت از این کار هنری من ، جوانی که از دانشگاه بر می گشت نیز موبایلش را درآورد و عکسی گرفت و لبخندی بین مان رد و بدل شد !! کمی بعدتر وارد محوطه ی شرقی شاهگلی شدم و  از قطرات باران که روی درختان بود عکسی گرفتم !!



http://s8.picofile.com/file/8346148026/IMG_20181218_164014.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8346148068/IMG_20181218_164601.jpg


تا اینجا خوب پیش رفته بودم ، وقتی به ورودی سالن شهرداری در شاهگلی رسیدم دو نفر را دیدم که قدم می زدند و یکی از آنها آشنای زمان دور کارخانه بود!! خوش و بش خیلی گرمی کردیم و در جواب تعجب دوست اش گفتم : " من با ایشان از رفقای عصر آهن هستیم !! " و اشاره ای بود به همکاری مان در ریخته گری ... اتفاق خیلی شیرینی بود و خیل یهم از حضور من در آن فضای ادبی تعجب کرده بود (!!) خدا را شکر که پرونده مان از پاکی به معصومان نزدیک است و چرا باید از حضور من در یک نشست ادبی تعجب می کرد دور از انتظارم بود !! البته کمی هم حق داشت چون ته مزه ی این مجالس کمی سس تُند دارد و به بحث های نژادپرستانه ختم می شود و حضور و تحمل من در این قبیل جاها کمی تعجب برانگیز می نمایاند !!!

 

باتفاق هم رفتیم داخل و کمی بعد یک آشنای کوهنوردی هم آمد که ایشان هم از این ته مزه ها به وفور دارد !! و کمی بعدتر بالدیزخانیم آمد ( خواهر بانو ! ) مجلس به گیرائی و گرمی مجلس قبلی نبود !! از ان کیفیت صدا خبری نبود و انگار مسئول تنظیم صدا نیامده بود و اکوی دلنشین جایش را به صدای پس زمینه ی ناهنجار داده بود !! سخنران هم که بنوعی وزنه ی سنگین مجلس بود و از بانیان (!) کمی بیشتر از حد تندروی کرد و یک گریزی هم به جریان 26 آذر 1325 زد و داستان همیشگی کتاب سوزاندن و از این حرف ها !!! در کشور ما همیشه یک عقبه ی روشنی هست که باید به آن افتخار کرد ولی آثارش نیست !! صدها هزار جلد کتاب را اعراب سوزاندند !!! صدها هزار کتاب را اسکندر اتش زد !! صد ها هزار کتاب را پهلوی معدوم کرد !! ازاین قبیل ارقام و آمارهای کشکی همه جا ریخته است و سیاست بازان همیشه از این اراجیف استفاده می کنند و مردم را گول می زنند تا به توهمات آنها بله بگویند !؟!؟

 

مجلس خوبی بود ولی از آن کیفیت قبلی خبری نبود ... تا وقتی سیستمی نباشد که کیفیت را تضمین بکند همین می شود !! یک روز خوب ( اتفاقی !! ) و چند روز بد ( عادی !! ) ولییک عصر بیادماندنی و  روز خوبی برای من بود !!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
همطاف یلنیز چهارشنبه 28 آذر 1397 ساعت 19:01 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
.
عکسها عالی

سلام
ممنون ...

نگین پنج‌شنبه 29 آذر 1397 ساعت 22:59

سلام بر همشهری دادو

همینکه روز خوبی برای شما بوده کافیه ...
عکسها مثل همیشه زیبا ...

سلام
بعله ... تا روزی برای خود آدم خوب نبوده باشد ، آدم نمی تواند در آن روز برای دیگران خوب بوده باشد !!
لطف دارید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد